بلبلک کرزی روح شاه امان الله را نآرام میسازد
- رده: مقالات
- نویسنده: واحد منصوری
- منتشر شده در یکشنبه، 29 اسد 1391
به تاریخ ٢٣ اسد ١٣٩١ مقالهای تحت عنوانی "شاه جوان و نیرنگ بزرگ" در روزنامه "هشت صبح" چاپ کابل خواندم که به قلم وحید عمر سخنگوی پیشین کرزی نوشته شده بود. وی در وصف امان الله خان جملاتی را سرهم بندی نموده که میشود به آسانی پیبرد که عمرخان آنها را از عمق دل ننوشته است.
یکی از خصوصیات بارز عناصر مرتجع و ضدملی همین است که تا وقتی به مقامی در دم و دستگاه حاکمه میرسند برایشان دنیا گل و گلزار است و از پوسیده ترین رژیمها با تمام توان دفاع میکنند، اما وقتی دیگر مقام از آنان گرفته شد، یکشبه به منتقد رژیم مبدل میشوند. طی چند سال گذشته ما نمونه های زیادی از این نوع افراد را در اطرف کرزی دیدیم که مثال های آن داکتر عبدالله، محقق، ضیا مسعود، حنیف اتمر، جعفر رسولی، امرالله صالح و بالاخره شخص وحید عمر است. اینان وقتی از حکومت کرزی کنار زده میشوند، چرخش یکصدوهشتاد درجهای نموده گویا به منتقد و مخالف سیاسی مبدل میشوند، اما منتقدان بیشرم و ضدملی که فقط به نرخ روز به خاطر منافع شخصی و گروهی شان سخن پرانی میکنند.
وحید عمر این روز ها برای ایجاد یک مرکز مطبوعاتی خصوصی عقب دروازه سفارتخانه ها برای بدست آوردن "فند" سرگردان است. او که در میان خبرنگاران به "بلبلک کرزی" مشهور بود زمانی با مهارت خاص و گاهی هم با تقلید از کرزی (به گفته خودش رئیس صاحب!!) شانه بالا میانداخت و با اکت و ادا های منفرد به فرد کرزی چشمک میزد و از حکومت پوسیده و پوشالی دفاع میکرد. او حتی از آدمکشیها و ویرانگری های نیروهای ناتو و امریکا دفاع میکرد و برای بمباردمان های وحشیانه آنان دلیل میتراشید. قبل از آغاز کنفرانسهای مطبوعاتی کرزی، وحید عمر به خبرنگاران دستچین شده اوراقی حاوی پرسشهای فرمایشی مورد پسند کرزی را توزیع میکرد و از آنان میخواست که وقتی کرزی برایشان موقع میدهد فقط همین سوالها را مطرح کنند و بس.
در نشست های خبری هفته وار استدلالهای وحید عمر منزجرکننده بود که با چشمپارگی خاص یک فروخته شده، مرداری های حکومت را چونهپاشی میکرد و حامی سرسخت وزرای مفسد و رشوه خوار بود. در اکثر نشست های خبری طوری ظاهر میشد که گویا او نماینده امریکا در افغانستان است و باید با هر هنری که شده از سیاست های خاینانه دولت امریکا دفاع کند و روی حقایق پرده بیاندازد و این ماموریتی بود که او پس از آمدنش از کانادا به کابل عهده دار آن بود.
چیزی کمتر از یکسال میشود که این آقا خانه نشین شده و از حکومت کرزی بریده است. ظاهرا برخی اختلافات با کریم خرم رئیس دفتر کرزی آنهم روی صلاحیت ها و اختیارات در زمینه مسایل اطلاعاتی و رسانهای باعث شده تا او از مقامش کنار برود و یا هم او را از ارگ بیرون بیاندازند! اما تبصره ها این است که او سفیرشدن در کانادا را به کرزی پیشنهاد کرده بود اما پس از رد این پیشنهاد او هم به لشکر ناراضی های فصلی پیوسته است.
روزی از روز ها او که زیر درختی در فضای گوارا و زیبای دره پغمان سرگرم خوش گذرانی بوده کمی هم به احساسات وطنی دست یافته و به یاد شاه جوان افتاده و از قهرمانی ها و شجاعت های او نوشته است.
اما نمیدانم او چرا به صد سال پیش عقب رفته و از آن روزگار نوشته در حالیکه او خود تاریخ زنده این روزگار است. روزگاری که هر روز در آن جنایت را میدید، از خیانت ها آگاهی داشت و خیانت کاران را هم خوب میشناخت حتی نمره پای آنان را هم خوب بلد بود ولی هیچ گاهی به خود جرئت نداد و نمیدهد تا از قهرمانی های به گفته خودش رئیس صاحب کرزی!! بگوید، از جنایت پروری هایش، از پول خوری هایش و از اینکه چگونه از هیچ به یکبارگی به رئیس جمهورک گوش به فرمان امریکا مبدل شد.
آقای عمر با آن احساسات میهنیاش چرا در همان پغمان از سیاف نمیگوید و اینکه این جنایت کار در ٣٠ سال گذشته چه نبود که برسر مردم پغمان و کابلیان نیاورد اما حالا چطور مشاور ارشد و غیررسمی کرزی شده است؟ آیا اگر او واقعا احساس کرده که دیگر کارکردن با یک حکومت خاین و دست نشانده عار و ننگ است چرا چشم دید هایش را از دیگر مار های پنهان در آستین کرزی بیان نمیکند؟ چرا در مورد جنایات خلیلی نمیگوید؟ چرا از ساخت و پاخت های گلبدین با کرزی و امریکا نمیگوید؟ چرا این را افشا نمیکند که شصت میلیارد دالر کمک شده به مردم افغانستان را کی و کدام حلقات مافیایی حیف و میل کرد؟ چرا جاسوسان سی.آی.ای و آی.اس.ای را که در ارگ خانه کرده اند افشا نمیکند؟ چرا از چور و چپاول ده ساله کابینه کرزی و حواریونش نمیگوید در حالیکه هر جنایتی و هر مورد از چور و چپاول را ثانیه وار و تاریخ وار ناظر بوده است؟ و مهمتر از آن چرا برنامه های وسیع و گسترده اشغال افغانستان از سوی امریکا و غرب را افشا نمیکند؟
او در بخشی از مقالهاش از بیانیه تاریخی امان الله خان نقل قول کرده که در پغمان پس از استقلال ایراد کرد:
"ما استقلال گرفتهایم و اگر بیگانهای استقلال و تمامیت ارضی ما را تهدید کند و یا در امور ما مداخله کند، گردنش را با شمشیر خواهم زد".
با مرور این نقل قول قهرمان ملی ما باید عرق شرم بر پیشانی وحید عمر جاری میشد و با مقایسه گفتار و کردار آن بزرگمرد با وضعیت خودش، باید دست به خودکشی میزد. امان الله خان برای استقلال و آزادی افغانستان حتی پدر زنباره و خاینش را از سر راه برداشت و با شمشیر مقابل اشغالگران و ارتجاع داخلی مبارزه کرد، اما وحیدعمر ها با اشغالگران و تحقیرکنندگان خاک و مردم ما ساختند و در بدل دالر وطن را به بیش از ٥٠ کشور و در راس امریکا فروختند و به سخنگوی آدمکشان مبدل شدند.
اگر امان الله خان غازی زنده می بود لبه این شمشیر را اول در گلوی تو وحید عمر میگذاشت و دوم بادارن ارگ نشین تو را از تیغ میکشید. شما چاکر بیگانه پرست اشغال افغانستان از سوی امریکا و پنجاه کشور غربی دیگر را یاری و کمک نام گذاشتید و آنرا قانونمند ساختید. افسوس که خانم هندیه دختر امان الله خان خود به آله دست همین غربی ها تبدیل شده و از آن غرور بلند پدر چیزی به ارث نبرده ورنه اگر جای او بودم تا دم محاکمه تو و امثال تو افرادی را که اصلا به آرمان های امان الله خان ارزشی قایل نیستند آرام نمینشستم.
خانم ريا تالی ستيوارت نويسنده کتاب "آتش در افغانستان" در باره وطندوستی و بزرگی شاه امان الله فراوان نوشته است. از جمله او مینویسد:
"اميران سابقه افغانستان متکبر و مغرور بودند و تماس با ايشان دشوار بود، اما امان الله خان برعکس شخصيت دموکرات داشت اکثراً بدون محافظ در بازار های شهر گردش ميکرد و با مردم مخلوط و محشور ميگرديد. ... فاميل وی بر او اعتراض ميکردند که مواظب خودش باشد، امان الله خان ميگفت: ملت بادی گارد من است. امان الله خان ديوانه وار به مردم افغانستان عشق داشت.... از تشريفات بدش میآمد و خود را مانند افغانهای ديگر حساب ميکرد و احساس برتری نمینمود. امان الله خان يک ملی گرای وطن دوست و پشتیبان آزادی شرق بود و خيلی ها شهرت يافت و محافظه کاران را به وحشت انداخت. او صادق بود و در عصری ساختن کشورش خيلی ها جدی گرديد ...."
تنها همین خصال که از زمین تا آسمان با حاکمان مزدور و فاسد کنونی فرق دارد، کافیست که سیلی های جانانه به روی وحید عمر به حساب روند و او به خود آید که امانالله خان کجا و او و بادارش کرزی و دیگران کجا. او به مردم فقیر اما شیفته آزادی کشور اتکا داشت، اما شما به امریکا و غرب اتکا دارید هیچ، حتی از رژیم منفور و آدمخواری چون رژیم آخندی ایران هم باج گرفتید و مقابل سفاکی هایش سکوت کردید.
بلبلک کرزی در ادامه مینویسد:
"پس از مرگ غازی امان الله خان داستان شاه جوان در همانجا خاتمه مییابد، ولی نیرنگی که شاه جوان از آن نام برد تا هنوز ادامه دارد. من همه اینها را درست نود و سه سال بعد از آزادی افغانستان و پنجاه سال بعد از مرگ بیسروصدای شاه امانالله غازی، در کنج عزلت مینویسم. همین یک ساعت قبل که من پغمان میآمدم، قطار موترهایی از یک کشور دوست در مقابلم آهسته در حرکت بودند. من مجبور بودم که فاصله تقریبا پنجاهمتر را از آن کاروان حفظ کنم تا مبادا که آنها مرا تهدید فکر کنند و به رگبار ببندند. در ظرف دو ماه گذشته، هزاران راکت از جانب همسایه شرقی به افغانستان پرتاب شده است. هر روز صدها وحشی و تروریست به کشور ما فرستاده میشوند تا کودکان ما را بکشند، مکاتب ما را بسوزانند، زنهای ما را به رگبار ببندند و ما را نگذارند تا زنده بمانیم و نفس راحت بکشیم. سفیر همسایه غربی ما به مجلس سنای افغانستان میرود و تهدید میکند که افغانستان نباید فلان پیمان را با کشور دیگری ببندد. در سفارت همسایه غربی ما در کابل، مجلسی برگزار میشود و فیصله میشود که برای افغانستان، اتحادیه رسانهای ساخته شود؛ اتحادیهای که همسایه غربی برای خود هرگز نساخت. نزدیک به صد سال بعد از استقلالی که شاه جوان به ارمغان آورده بود، دست مداخله از اسلامقلعه تا قندهار و نورستان و شبرغان و از گمرک مرزی تا ارگ ریاستجمهوری دراز و مشهود است، ولی شمشیرهای ما همچنان در غلاف و تدبیر ما همچنان بر خلاف است."
آقای عمر نیرنگ بزرگی که از آن نام می بری در قدم اول مداخله ایران و پاکستان است و یا اینکه نیرنگ بزرگ از سوی امریکا و غرب؟ چرا نامی از امریکا نمیبری؟ افغانستان از سوی امریکا اشغال شده یا ایران و پاکستان؟ آیا نمیبینی کشته شدن صدها و هزاران کودک افغان در نتیجه بمباردمان طیاره های امریکایی را؟ زمانیکه برای ارگ بلبل خوانی میکردی آیا شاهد کشتار دسته جمعی افغانهای بیگناه در شمال و جنوب افغانستان از سوی نیروهای امریکایی نبودی؟ قتل عام های گرنی، شیندند، خانآباد، عزیزآباد، پنجوایی، نرنج، موسی قلعه، غنی خیل، غازی آباد و ... بدست نیروهای امریکایی و ناتو مگر ممکن است با شیادی های تو و امثالت از ذهن مردم مظلوم ما پاک شود؟ این صاحبان امریکایی تو هستند که زمینه مداخلات خاینانه ایران و پاکستان را در کشور ما مهیا نموده اند و بر هر دست اندازی دولتهای این دو کشور منحوس چشم میبندد. چرا تا سی سال قبل این دو کشور جرئت اینگونه مداخله آزاد را در خاک وطن ما نداشتند؟ به وجدانت قسم بخور که نمیدانی در اکونت هر یک از وزرای کرزی چه مقدار پول واریز شده و از سوی کی؟ ترا به همان شاه جوان قسم که نمی دانی جریب جریب خاک کابل را کی تصرف کرده و به نام خود ثبت و راجستر کرده؟ وترا به این ایمان وطنی ات!! نمی دانی که قاچاقبران اصلی حکومت کرزی کی ها اند و از حمایت کی ها برخوردار اند؟ چرا قلم و کاغذ برنمی داری و این همه حقایق و به گفته خودت "نیرنگ بزرگ" را فاش نمی کنی؟؟
ادامه میدهد:
"ما در ده سال گذشته، قدمهایی به پیش ماندیم. ولی هر گاهی که قدمی به پیش میگذاریم، عاملان نیرنگ بزرگ و عمالشان دست بهکار میشوند تا دوباره ما را به گودال بدبختی بسپارند."
به نظر میرسد که خودت هنوز هم تلاش کافی به خرج میدهی که دست اربابان امریکاییات را از معامله بربادی وطن بیرون نموده عوامل درجه چندم را "عاملان نیرنگ بزرگ" جلوه دهی. آیا هنوز هم آنقدر احمق و پوچ مغز هستی که نمیدانی پاکستان کیست و به اشاره کی جهالت پیشگانی زیرنام طالب را ساخت و به کشور ما گسیل داشت؟ آیا واقعا نمیدانی که طالبان و القاعده و دیگر گروههای تروریستی و قاتل با دالر کی ساخته و پرداخته شدند و هنوز همچون سلاحی از آنان استفاده صورت میگیرد؟ اگر واقعا ذهن جوانت کار نمیکند و هنوز در شناخت این پدیده ها مشکل داری شخصا میتوانم شیرفهمت کنم. اما مطمئنم که خودت به خوبی میدانی اما چون منافعات با منافع ارگ و قصر سفید گره خورده حاضر نیستی در موردش چیزی بگویی.
اما اگر من اشتباه میکنم، و واقعا وجدانت بیدار شده و دیگر تحمل دیدن این همه بیعدالتی و جنایت و وطنفروشی را ندارد بیا از کرده هایت پوزش خواهی کن و اسناد مزدوری و فساد حکومت کرزی را شجاعانه فاش کن و به صف دفاع از مردمی بپیوند که دهسال تمام است قربانی "دولت منتخب و دموکراتیک" ساخته امریکا شده اند.
امان الله خان در يک نطق خود در مسجد عيدگاه خطاب به عساکر و مامورين و شهريان کابل گفت:
"ملت عزيز من! من اين لباس سربازی را از تن بيرون نمیکنم تا که لباس استقلال را برای مادر وطن تهيه نسازم! من اين شمشير را در غلاف نمیکنم تا که غاصبان حقوق ملتم را به جای خود ننشانم! ای ملت عزيز و ای سربازان فداکار من! بياوريد آخرين هستی خود را برای نجات وطن، بيائيد تا که سرهای پرغيرت خود را برای خلاصی وطن فدا سازيم!"
او به حق به عهدی که بسته بود عمل کرد و استقلال افغانستان را از انگلیسها ستاند و شب و روز تلاش نمود تا افغانستان را به جاده ترقی و تعالی رهنمون گردد، اما امروز کرزی ها و فهیم ها و خلیلی ها و عمر زاخیلوال ها، انورالحق احدی ها و دیگر مقامات دستنشانده سوگند خورده اند که تا آخرین داشته های وطن را به توبره شان انداخته چپاول کنند و تا میتوانند به استقلال و یکپارچگی افغانستان خیانت روا دارند. اینان با دالر توانستند که جمع وسیعیای از به اصطلاح روشنفکران از قماش وحید عمر را به جاسوس ها و مهره های خود مبدل کرده افغانستان را به فاسد ترین، فقیرترین، حیثیت باخته ترین و بربادرفته ترین کشور جهان مبدل کنند.
به گفته هانا آرنت "شکل گیری حکومت های خودکامه بدون حضور روشنفکران کوته بین ممکن نیست." رژیم فاسد و مافیایی کرزی که دهسال است بالای ملت مظلوم ما تحمیل شده، نتیجه همکاری و همدستی روشنفکران خودفروخته از نوع وحید عمر، حامد علمی، سپنتا، احدی، اشرف غنی، زاخیلوال، زلمی رسول و ... بوده است.
اما با تمام این، وحید عمر جاسوس پیشه، ننگ و شرم را به طاق بلند گذاشته برای وطنی که خود یکی از فروشندگانش به اجانب است اشک تمساح میریزد و با بر زبان راندن نام پرافتخار امان الله خان، روح یگانه شاه آزادیخواه و مردمی تاریخ ما را ناآرام میسازد.
به زبان شاملو:
تو می باید خامشی بگزینی
به جز دروغت اگر پیامی نمیتواند بود
امّا اگرت مجال آن هست
که به آزادی
نالهای کنی
فریادی در افکن
و جانت را به تمامی
پشتوانهی پرتاب آن کن