کسب مجدد استقلال و آزادی، با اتحاد و پیکار مردم ما میسر است!

کسب مجدد استقلال و آزادی، با اتحاد و پیکار مردم ما میسر است!

در حالی از صد سالگی استرداد استقلال افغانستان یاد می‌کنیم که متاسفانه دیگر خبری از استقلال و آزادی در سرزمین شوربخت ما نیست. پس از پایان دولت امانی تا امروز، رژیم‌های گوناگون با عوامفریبی دهل استقلال را نواخته اند اما در عمل وطن ما طی تمام این سالها بصورت نیمه‌مستعمره و مستعمره مانده است.

جنبش مشروطه صد سال قبل با داشتن شخصیت‌های مبارز و جان‌نثار اهدافی را در برابر خود نهاده برای تحقق آن با شهامت تمام رزمیدند که حتا امروز هم عدالت‌خواهان ما باید برای رسیدن به آن پیکار نمایند. آنان از یکسو به جنگ با ارتجاع رفتند و از سوی دیگر با دستان خالی علیه اشغالگران انگلیسی قدم گذاشته و استقلال وطن را به قیمت خون خویش بدست آوردند. آنان تحت رهبری شاه امان‌الله، افغانستانی را که هنوز در آن برده‌داری حکمفرما بود، به نخستین پله‌های ترقی و پیشرفت و انسانیت رهنمون نمودند. هرچند در اثر توطئه‌های بیرونی و غلامان داخلی‌اش عمر این دوره بی‌نهایت کوتاه بود، اما بذر ارزش‌هایی را در جامعه ما کاشت که رژیم‌های بعدی با تمام استبداد و دهشت قادر نشدند آنها را برای همیشه از مردم بگیرند.

اشرف غنی که دست‌اش را جان کیری بلند و بر قدرت نصب کرد، با شیادی و عوامفریبی از «تکمیل فصل ناتمام امان‌الله خان» سخن می‌زند، اما توهین به این شاه عدالت‌خواه و مترقی خواهد بود اگر وی را حتا «چتل‌نویس امان‌الله خان» بنامیم. امان‌الله خان با تمامی اشتباهات و کمبودهایش، یک انسان پیشرو و عاشق راستین مردم و وطنش بود. او به درستی دریافته بود که تا وقتی افغانستان از سلطه بیگانگان و زنجیرهای عقب‌ماندگی و ارتجاع خلاصی نیابد، به شاهراه تمدن راه نخواهد یافت، به همین دلیل با تلاش پیگیر بعد از حصول استقلال سیاسی کشور، با تابوشکنی در راه قانونمند ساختن جامعه و بردن سواد و آگاهی بین مردم تلاش نمود که به درستی امروز حتی بدبینانش دوران دهساله حاکمیت او را عصر درخشان در تاریخ معاصر ما می‌دانند.

تربیت‌یافته پوهنتون امریکایی بیروت درحالی از «تکمیل فصل ناتمام» می‌لافد که نه تنها برای استقلال ارزشی قایل نیست که با اشتیاق بی‌مانندی در دومین روز ورودش بر ارگ، پیمان غلامی با امریکا و ناتو را به امضا رسانیده حضور نظامی منفورترین ابرقدرت عصر را با تفویض معافیت تمام به ارتش خونریزش قانونی ساخت. او می‌خواهد دلقک‌وار خود را امان‌الله قرن ۲۱ وانمود سازد اما شهامت و از آن مهمتر چشم‌پاره تر از حامد کرزی تفکر ایستادگی در برابر ارتجاع و خطرناکترین نوع آن را که بنیادگرایی و اخوانیزم است ندارد. او به جای کوبیدن بنیادگرایی، بویناک‌ترین و شاخ‌دارترین سمبول جنایت و مزدوری و تعفن به نام گلبدین راکتیار را در آغوش کشیده برایش در قلب پایتخت با خرج میلیونها دالر آرگاه و بارگاه مهیا نمود؛ به مرده ملاعمر این عنصر پلیدتر از ملای لنگ انگریزی پیام عیدی فرستاده طالبان وحشی را پیاپی «برادران» خوانده از زندانها رها می‌سازد؛ جرثومه سفاکی و ارتجاع به نام سیاف را بر فرقش نشانده مرتب به او پوزه‌مالی می‌کند و دهها مثال دیگر که تمامی این‌ها گویای آنست که غنی درست نقطه مقابل شاه امان‌الله و یک مهره اشغالگران است.

«تکمیل فصل ناتمام» غنی در نمایشات ظاهری و کودکانه خلاصه می‌شود. درحالیکه اکثریت قاطع ملت در گرسنگی مفرط و ماتم بسر می‌برد، او ماههاست که برای جشن صدسالگی استقلال صدهامیلیون افغانی را به هدر داده تا گوشه و کنار کشور را با بیرق های سه‌رنگ مزین نماید. تنها برای نمایش چند ترانه میهنی گفته می‌شود از ۳۴ولایت متعلمانی را به کابل دعوت کرده که مجموع مصارف آن۵۴میلیون افغانی بوده است. هرچند رقبای وقیح‌تر و طالبانی‌تر انتخاباتی غنی، این حرکات او را کارزار انتخاباتی از بودجه ملت می‌نامند، اما غنی درحالی دست به این استقلال‌نمایی‌های کریه می‌زند که هم‌اکنون عنان سرنوشت حکومت و نظامش در دست زلمی خلیلزاد امریکاییست که با بخشیدن مشروعیت جهانی به طالبان و سران مزدورپیشه‌اش در تلاش است تا این موجودات خونریز عصر حجری را در زرورق «میانه‌رو» و «صلح‌طلب» پیچانیده آنان را در دستگاه دست‌نشانده‌اش در کابل پیوند زند.

وقتی سفارت امریکا در کابل قلب تصمیم‌گیری‌ها در مورد سرنوشت کشور ماست، وقتی نیروهای نظامی امریکا و ناتو ۱۸سال تمام است که خاک ما را آزمایشگاه مخوف‌ترین تسلیحات خود ساخته با مصونیت کامل مردم عام ما را به قتل رسانیده تروریست‌پروری می‌کنند، وقتی دستان شوم دولتهای ایران و پاکستان و چاکرانش تا عمق در خاک ما فرو رفته اند، ادعای داشتن «استقلال» به طنز تلخی می‌ماند و بس. و حکم تاریخ است، ملتی که استقلال سیاسی و اقتصادی نداشت به هیچ پیش‌رفت ریشه‌ای دست نخواهد یافت.

هموطنان ماتم‌دار!

هیچ نیروی خارجی و دست‌نشاندگان داخلی‌اش، نجات‌دهنده‌ی ما از این همه بربریت و حمام‌خون و بی‌عدالتی شده نمی‌تواند به‌جز نیروی خود مان. تمام اختلافات قومی، سمتی، زبانی، مذهبی وغیره را که از سوی این جمع خاین دامن زده می‌شود باید کنار گذاشته و متحدانه همچون یک مشت محکم برای یک افغانستان مستقل، آزاد و دموکراتیک که اراده توده‌های فقیر و نادار ما در آن حکمروایی کند، مبارزه کنیم. جز این هیچ راهی برای خروج از بن‌بست کنونی متصور نیست.

«حزب همبستگی افغانستان» که خود را میراث‌دار اهداف والا‌ی پرچمداران واقعی استقلال، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی می‌داند، بدین باور است که با عزم مشروطه‌خواهان سرفراز باید ۲۸اسد را روز تجدید پیمان برای به چنگ آوردن دوباره استقلال در وطن نگونبخت خود بسازیم. پرچم استقلال‌طلبی را که از قهرمانان بلندقامت تاریخ ما چون سیدکمال، محمد عظیم‌ منشی‌زاده، عبدالخالق، محمود، محمد ولی خان دروازی، غلام نبی خان چرخی، عبدالرحمان لودین، سرور جویا، عبدالرحمن محمودی، سرور واصف و صد‌ها پیکارگر شرافتمند دیگر به ارث برده‌ایم باید پرشورتر از هر زمان به اهتزار درآورده برای نجات میهن خود از فاجعه جانفشانی نماییم.

حزب همبستگی افغانستان

۲۸ اسد ۱۳۹۸ – ۱۹ اگست ۲۰۱۸

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 169 نفر