٢- تاریخچه سازمان استخباراتی امریکا، سی.آی.ای
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: الترناتیو کانسپریسی
- منتشر شده در شنبه، 28 دلو 1391
منبع: الترناتیو کانسپریسی | مترجم: فرزاد
«اگر میدانستم که اداره استخبارات مرکزی امریکا (سیا) به گشتاپوی (١) امریکا مبدل میشود، من در سال ١٩٤٧ هرگز به پایه گذاری آن رای مثبت نمیدادم.»
(رئیس جمهور امریکا، هری اس ترومن، ١٩٦١)
در سال ١٩٥٤ سی.آی.ای دومین کودتایش را به خاطر براندازی یک دموکراسی خارجی راه اندازی نمود که اینبار هدف گواتمالا بود تا رهبر محبوب آنکشور جکوب آربنز گوزمن را که تازه یکونیم میلیون هکتار زمین را به نفع دهقانان ملی نموده بود براندازد. قبل از آن فقط دوعشاریه دو فیصد زمینداران گواتمالا بیش از هفتاد فیصد زمین های آنکشور را در اختیار داشتند. قسمت عمده این زمین ها به کمپنی «يونايتد فروت» (۲) تعلق داشت که هیئت مدیره آن دوستان نزدیک برادران دالس (۳) بودند و میخواستند که گواتمالا را منحیث جمهوری تولیدکننده کیله حفظ نمایند. بنا یکبار دیگر سی.آی.ای دست به ارسال تبلیغاتچی ها، اجیران داخلی، گروه های تربیت شده شبه نظامی و بمبارد پایتخت پرداخته دیکتاتور دست نشانده شان كاستيلو آرماس را رویکار آوردند، کسی که به «یونایتد فروت» و دو عشاریه دو فیصد زمیندار همه چیز را مهیا نمود. دیکتاتور های نظامی بعد از آن تا سی سال بر گواتمالا حکومت نمودند و بیش از صدهزار غیرنظامی را به قتل رسانیدند. سی.آی.ای این ماموریت را «عملیات موفقیت» نام گذاشته بود.
جان ستاک ویل، یک مقام سابق سی.آی.ای. گفته است:
«سی.آی.ای. دموکراسی های فعال را در بیش از بیست کشور جهان سرنگون کرده است.»
سی.آی.ای. همیشه استراتژی یکسان را تعقیب میکند. ابتدا رهبران محبوب و منتخب خارجی را به مثابه یک تهدید جهانی معرفی میکند، رهبرانی که مردم شانرا از طریق ملی ساختن صنایع تحت کنترول خارجیان کمک میکنند، از کارگران حمایت میکنند، به تقسیم مجدد ثروت، زمین ودیگر چیزها به نفع اکثریت فقیر و طبقه متوسط و علیه اقلیت ماورای ثروتمند میپردازند.
بعدا سی.آی.ای گروه های شبه نظامی مخالف را در آنکشور شناسایی و به آنان کمک کرده وعده میدهد که در بدل اعطای آزادی تجارت به امریکا، برایشان قدرت سیاسی را واگذار خواهد کرد.
نمایی از لائوس که بقایای بمباردمان هوایی امریکا در آن تا کنون به جا مانده است. بین سالهای ١٩٦٤ الی ١٩٧٣ امریکا طی ٥٨٠هزار مورد بمباردمان، بیش از دومیلیون تن مواد انفجاری بالای لائوس ریخت. در جریان جنگ ویتنام، امریکا ٢٧٠ میلیون عدد بمب خوشهای در لائوس کاشت که با گذشت چهل سال هنوز هم این بمب های منفجر ناشده از مردم قربانی میگیرند.
به تعقیب آن از طریق اجیر ساختن، آموزش و کمک مالی به این نوع گروه ها، به کمک پروپاگند، انتخابات پرتقلب، تهدید، عملیات نفوذی در احزاب اپوزیسیون، ارعاب، شکنجه، سبوتاژ اقتصادی، جوخه های کشتار و ترور و غیره اداره برسراقتدار را سرنگون میسازد. سرانجام گروه های شبه نظامی تحت حمایه سی.آی.ای. با راه اندازی کودتاهایی به قدرت میرسند و یک دیکتاتور حامی شرکتهای خارجی نصب شده رهبران سابق منحیث سیاسیون افراطی یا کمونیست تبلیغ شده به تمام جهان نمایش داده میشود که گویا امپریالیزم امریکا یک پولیس ضروری جهانیست.
سی.آی.ای. تمامی این چیزها را به مثابه یک علم سرهم بندی نموده در نهاد های بدنام «مکتب امریکایی» تدریس میکند. آنان همچنان کتابهایی تحت عنوان «راهنما برای آزادیخواهان» و «راهنمای آموزشی برای بهره کشی از منابع انسانی» به چاپ رسانیده روش های شکنجه، اخاذی، استنطاق، تبلیغات و خرابکاری را به مقامات نظامی خارجی آموزش میدهد.
از سال ١٩٥٤ سی.آی.ای. عملیاتی را برای سرنگونی دولت کمونیست ویتنام شمالی آغاز نمود درحالیکه از رژیم نگودین دیم در ویتنام جنوبی حمایت میکرد.
از ١٩٥٧ الی ١٩٧٣ سی.آی.ای. چیزی را که «جنگ مخفی» نام گرفته در لائوس راه انداخت که طی آن تقریبا هر سال یک کودتا را به هدف براندازی دموکراسی آنجا سازمان داد. بعد از چندین تلاش ناموفق، امریکا کارزار بمباردمان را آغاز نمود و بیش از تمامی دوران جنگ دوم جهانی بالای آن کشور بمب ریخت و ماین گذاری نمود. هزاران تن از مردم لائوس کشته شدند و یک سوم جمعیت آن آواره و مجبور به زندگی در مغاره ها گردیدند. تا هنوز هم همه روزه مردم لائوس توسط ماین های منفجر ناشده کشته و یا معیوب میشوند.
در ١٩٥٩ امریکا کمک نمود که پاپا دوک دولار، دیکتاتور هایتی به قدرت رسد که دسته های او باعث قتل بیش از صدهزار تن شدند.
در ١٩٦١ سی.آی.ای طی «عملیات مانگوس» (عملیات میمون پوزه دراز) تلاش ناکامی برای براندازی فیدل کاسترو نمود.
جنایات سربازان امریکایی در ویتنام
در سال ١٩٦١ سی.آی.ای. رافائل تروجیلو رهبر جمهوری دومینکن را ترور نمود، رهبر منتخب و دموکراتیک زائیر پاتریس لمومبا را به قتل رسانید و کودتایی را علیه رئیس جمهور اکوادور خوزه ولاسکو راه اندازی نمود که به تعقیب آن جان اف کندی رئیس جمهور امریکا آلن دالس رئیس سی.آی.ای. را برکنار نمود.
در ١٩٦٣ سی.آی.ای. باز در جمهوری دومینکین و اکوادور برای راه اندازی کودتا های نظامی دست به کار شد و خوان بوش و رئیس جمهور آروسیمانا را نابود نمود.
در ١٩٦٤ کودتای دیگری توسط پول و اسلحه سی.آی.ای. در برازیل راه اندازی شد که دیکتاتور جنرال کاستیلو برانکو را جاگزین رئیس جمهور منتخب جوا گولارت نمود. پولیس مخفی تربیت یافته سی.آی.ای. به غارت و راه اندازی جوخه های کشتار آغاز نمود.
در ١٩٦٥ سی.آی.ای. کودتا هایی را در اندونیزیا و زائیر به راه انداخته دیکتاتور های نظامی را برسر کار آورد. جنرال سوهارتو در اندونیزیا بعد از آن بیش از یک میلیون هموطنش را قصابی نمود.
در ١٩٦٧ یک کودتا به پشتیبانی سی.آی.ای. دولت یونان را برانداخت.
در ١٩٦٨ آنان در دستگیری چه گوارا در بولیوی همکاری کردند.
در ١٩٧٠ شهزاده محبوب کمبودیا سیهانوک را از قدرت به زیر کشیدند و بدینصورت برای به قدرت رسیدن حزب خمرهای سرخ راه را باز کردند که باعث کشتار یک میلیون انسان گردید.
در ١٩٧١ به کودتایی در بولیوی یاری رسانیدند که باعث نصب دیکتاتور هوگو بنزیر گردید، کسی که بیش از دوهزار تن از مخالفان سیاسی اش را شکنجه داده به قتل رسانید.
در ١٩٧٣ سی.آی.ای. سلوادور آلنده رئیس جمهور منتخب طی یک پروسه دموکراتیک را در چلی به قتل رسانید و به جایش جنرال اگوسته پینوشه را نصب کرد که به کشتار هزاران تن دست زد.
و این جریان ادامه دارد. «انجمن مخالفان مسئول» گزارشی انتشار داده است که در آن تخمین زده شده که تا سال ١٩٨٧ حدود شش میلیون نفر در سراسر جهان در نتیجه عملیات های مخفی سی.آی.ای. کشته شده اند. از آن سال به بعد میلیونهای نامعلوم دیگر به این ارقام افزود گردیده اند.
سازمان عفو بینالملل در گزارش سالانه در باره کمک نظامی امریکا و حقوق بشر در سال ١٩٩٦ نوشت:
«در سراسر جهان، هر لحظه ممکن یک مرد، زن یا کودک بدست دولتها یا گروهای مسلح سیاسی بیجا، شکنجه، قتل و یا ناپدید گردد. معمولا ایالات متحده مقصر دانسته میشود. »
یادداشت های مترجم:
۱) گِشتاپو Gestapo نام اختصاری نیروی پلیس مخفی آلمان نازی بود که مرکز اطلاعات نظامی هیتلر بشمار میرفت و در کنار اِس اِس به سرکوب وحشیانه مخالفین میپرداخت.
۲) «یونایتد فروت» (United Fruit Company) که فعلا به Chiquitaتغییر نام داده است یک کمپنی غول پیکر امریکاییست که انحصار بخش عمده تولید و تجارت کیله و چکوتره کشورهای امریکای لاتین را در چنگش درآورده است و نمونه تپیک استعمار جدید را به نمایش گذاشته عامل فقر و تباهی دهقانان این کشورهاست. این کمپنی عملی کننده سیاست استعماری امریکا بوده تلاش میکند اقتصاد این کشورها را یکپایه نگهداشته فقط به تولید کیله محدود نماید به همین علت چند کشور امریکای لاتین به «جمهوری کلیه» نیز شهرت یافته اند.
یونایتد فروت نه تنها میلیونها هکتار زمین زراعتی کشورهایی چون هندوراس، گواتمالا، السالوادور، کوستاریکا، اکوادور، کلمبیا و غیره را در چنگ دارد بلکه انحصار بخش عمده خطوط آهن، بنادر و راههای مواصلاتی را نیز در اختیار دارد.
این کمپنی با در دست داشتن شاهرگ های اقتصادی امریکای لاتین عملا در رویدادهای سیاسی نفوذ نموده از نوعی حق وتو در سیاست های دولتهای محلی برخوردار است و با همدستی با سی.آی.ای. به راه اندازی کودتا ها و قدرتمند ساختن دیکتاتورها همکاری میکند.
«یونایتد فروت» به خاطر همدستی با رژیم مستبد باتیستا، با به قدرت رسیدن فیدل کاسترو از کیوبا رانده شد اما چنگالهایش را در سایر کشورهای امریکای لاتین همچنان تا عمق فرو برده به مکیدن شیره جان زحمتکشان مصروف است.
۳) برادران دالس عبارتند از آلن دالس، رئيس سی.آی.ای. در سالهای ١٩٥٣-١٩٦١، و برادرش جان فاستر دالس، وزير خارجه امریکا در سالهای ١٩٥٣-١٩٥٩. آنان نواسه های جوزف هتلی دالس از ملاکين و بردهداران بزرگ آنکشور بودند که فاشیزم امریکایی را بنیان گذاشتند و سالها در سیاست های خشونتبار آنکشور نقش مرکزی داشتند.
برادران دالس که ثروت هنگفتی در دست داشتند با نازی های آلمان نیز ارتباط داشته در تحکیم قدرت هیتلر تلاش بخرج دادند. تئوری آنان این بود که امریکا باید هر حرکت ضدامریکایی را در خارج با اسلحه اتمی و در داخل با سرکوب شدید پاسخ دهد. اینان دردوره مکدر «مک کارتیزم» در دهه ٥٠ در امریکا که تحت عنوان مبارزه علیه کمونیزم جو سرکوب و وحشت شدید بخصوص علیه روشنفکران حکمفرما بود و دگراندیشان با شکنجه و آزار و زندان و حتی اعدام مواجه بودند، نقش مهمی بازی نمودند.