روایت کرنل امام درمورد بچه‌بازی ملا عمر

روایت کرنل امام درمورد بچه‌بازی ملا عمر

اینکه طالبان ساخته و پرداخته پاکستان است، هیچ جای شک نیست و در این مورد اسناد فراوان وجود دارد ولی چیزی که در این اواخر توجه مرا جلب کرد کتاب «داستان جهاد افغانستان» بود که براساس روایت کرنل امام، پدر معنوی طالبان نوشته شده است. در حواشی این که طالبان چگونه و با چه اهدافی تولد و تقویت یافتند، که موضوع اصلی کتاب است، کرنل امام با لحن تمسخرآمیزی بچه‌بازی‌های ملاعمر را هم از قید قلم نینداخته است.

بچه‌بازی در میان طالبان یک امر عام است چون اکثریت آنان در مدارس پاکستان بارها مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و در بزرگ‌سالی بخاطر عقده‌گشایی کودکان و پسران نوجوان را مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌دهند. این رسوایی در میان طالبان به حدی است که پس حاکمیت دوباره طالبان رهبر این گروه طی اعلامیه‌ای به قومندان‌های حوزه‌ها اخطار داد که از نگهداری بچه‌های خردسال در حوزه‌های امنیتی خودداری کنند.

جلد کتاب «داستان جهاد افغانستان»
جلد کتاب «داستان جهاد افغانستان»

کرنل امام روایت می‌کند:

«در ابتدا طوری که برنامه نموده بودیم کارهای ما پیش نمی‌رفت. مشکل اساسی این بود که برای رهبران جنبش طالبان باید برنامه و استراتیژی تعیین می‌کردیم. یک سو مولوی عبدالصمد بود که شماری زیادی از طالبان را با خود داشت و صاحب پول و ثروت نیز بود. طرف دیگر ملا محمدعمر مجاهد بود که اندام ضعیف داشت اما شجاع و نترس بود. ملاعمر دوست دیگری داشت که روابطش با وی نزدیک بود، به نام جیگ‌ملا (قدبلند) محمد مشهور بود، که همیشه در کنار ملاعمر می‌بود.

...

۱۳ جون ۱۹۹۴ بود و اجندای بحث ما این که برای طالبان یک کمیته اصلاحی ایجاد نماییم و رهبر طالبان را نیز تعیین کنیم. ولی برخلاف انتظار ما در آن نشست از وضعیت طوری معلوم می‌شد که نفوذ مولوی پاسنی زیادتر است و مردمی که جمع شده‌اند به جای ملاعمر به پاسنی‌ملا رای خواهند داد. من مخفیانه به کمک جیگ‌ملا به ملاعمر پیام فرستادم تا انتخابات تعیین رهبر را به جلسه بعدی به تعویق اندازد. تلاش ما این بود که ملاعمر رهبر جنبش طالبان شود.

به خاطر این‌که ملاعمر رهبر طالبان شود، وی و ملاعبدالصمد هر روز به مدارس و مساجد می‌رفتند تا رضایت ملاها را جلب کنند.

چندین نشست ما بی‌نتیجه ماند، به فکرم آمد که به ولسوالی میوند کندهار بروم و با یک دوست قدیمی خود که زمانی در حزب مولوی خالص قومندان بود ببینم. وی زمانی در کویته پاکستان با مشکلی گیر مانده بود که من با او همکاری نمودم و همان زمان برایم گفت هر وقت به من نیاز داشتی در خدمت‌ام.

می‌خواستم طرف ولسوالی میوند بروم که ملاعمر به خاطر همراهی چند تن از دوستان خود از مسجد «حوض مدد» را برایم فرستاد. در این میان یک تن ملاعبدالستار، دوست مورد اعتماد ملاعمر و دو نفر طالب و یک بچه جوان هم بود. در کندهار بسیار عام است که افراد پرقدرت و ثروت‌مند بچه نگه‌می‌دارند و آنان را نوازش می‌دهند.

...

ولی برایم تعجب‌آور بود که بار اول دیدم این پسر برخلاف سایر شاگردان مدرسه ملاعمر موهای دراز دارد، کلاه کندهاری بر سرش است و چشم‌های آبی داشت. جیگ‌ملا گفت: از شاگردان خاص ملاعمر است و اگر ای ره چیزی شود ملاعمر زیاد خفه می‌شود. به او گفتم: این شاگرد ملاصیب بسیار خاص نیست؟ در پاسخ گفت: چرا ملا عمر دل ندارد؟ و به این گپ او همه ما خندیدیم.

بزرگان ما می‌گویند تا زمانی که حادثه نشود، عکس‌العمل به وجود نمی‌آید. ما به عکس‌العمل نیاز داشتیم تا رهبر طالبان را تعیین نماییم. بعضاً در شر هم خیر است.

نزدیک ولسوالی میوند بودیم که میان دوست من و یک قومندان حزب سیاف به نام عبدالعلیم درگیری رخ داده بود. دوست من که از قوم نورزی بود زیاد قهر بود و ملاعمر به عبدالستار دستور داد که برای کمک به وی وارد جنگ شود. در این جنگ قومندان سیافی و ۱۷ تن از افراد حاجی نورزی کشته شدند. در میان کشته‌شدگان ملاعبدالستار و شاگرد خاص و مقبول ملا عمر هم بودند.

برای اولین بار بود که دیدم ملاعمر بر سر جنازه یک شاگرد خود گریه می‌کرد و به حاجی نورزی گفت که باید انتقام اینان را بگیریم.

...

من به دوست خود، حاجی نورزی گفتم که همرای ملا عمر کمک کند. او به ملاعمر و ملاعبدالصمد گفت که تمام امکانات من در اختیار شما است و هر وقت خواسته باشید از آن استفاده می‌توانید.

اولین بار بود که ملاعمر قومنده را به دست خود گرفت و رهبر حرکت خود شد. یک روز از جیگ‌ملا پرسیدم که وضعیت ملاعمر چطور است؟ او گفت: زیاد قهر است و هر روز بر سر قبر شاگرد خود می‌رود و به وی دعا می‌کند و می‌گوید که انتقام ترا خواهم گرفت.

پس از این حادثه بود که ملاعمر بالای ولسوالی میوند حمله نمود و آنرا فتح نمود و پاتک‌های که در مسیر راه هلمند و کندهار بود جمع کرد و از آن‌جا فتوحات طالبان آغاز شد.»

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 87 نفر