بت‌های نامقدس تاریخ را باید شکست!

بت‌های نامقدس تاریخ را باید شکست!

تاریخ کهن و امروزی افغانستان مملو از حاکمان خونریز و خاین است که باید روزی بت‌های شان درهم شکسته شوند: از محمود غزنوی گرفته تا امیر دوست محمد؛ از امیر عبدالرحمان گرفته تا حبیب‌الله کلکانی و نادر غدار؛ از سران خلق-پرچم گرفته تا سران مرده و زنده تنظیم‌های پشاوری و تهرانی؛ از سران طالبی گرفته تا چوبدستان امریکا. بگذار امروز نهادهای تعلیمی، جاده‌ها، چهارراه‌ها، میدان‌های هوایی، اماکن عمومی و... به نام این خاینان مسما و گورهای میلیون دالری برای‌ شان اعمار گردند، اما سرانجام روزی رسیدنی‌ست که افغانستان نیز به جاده انسانیت گام گذاشته و کلیه بناها و اماکن مجلل متعلق به ستم‌پیشگان مذکور با خاک یکسان خواهند شد.

در امریکا، تحت فشار افکار عامه، خیزش‌های اخیر و به زیرکشیده شدن مجسمه‌های سمبول نژادپرستی، حتی روزنامه‌های بورژوایی نظیر «نیویارک تایمز» مجبور به همنوایی با مردم گشته بنیانگذاران و پدران امریکا را که قرن‌ها قهرمان تبلیغ شده اند، مورد سوال قرار می‌دهند. در ذیل ترجمه یک مقاله اندیشه‌برانگیز درین موضوع را تقدیم می‌کنم.

بت‌های نامقدس تاریخ را باید شکست!

بلی، حتا جورج واشنگتن

نویسنده: چارلز ام. بلو
منبع: «نیویارک تایمز»، ۲۸ جون ۲۰۲۰
مترجم: سمیر

برده‌داری، نهاد ظالمانه‌ای‌‌ست که حتا با درنظرداشت عصراش هم قابل تبرئه نیست.

بر سر مسئله برده‌داری امریکا، من فرد مطلق‌گرایی هستم: برده‌داران، هیولاهای بی‌اخلاقی بودند.

صرف این فکر که گروهی از مردم معتقد باشند حق دارند مالک انسان‌های دیگر باشند، خود نفرت‌انگیز و کریه است. این واقعیت که کنترول آنان بر بردگان مبتنی بر زور و جبر بوده عملی وحشیانه است.

افرادی در توجیه اعمال بربرمنشانه آنانی که افریقاییان را به بردگی می‌گرفتند، بیان می‌دارند که آنان مردان و زنان تابع رسوم و عادات روزگار خویش بودند.

لیکن این توجیه بی‌بنیاد می‌باشد. در همان عصر، مردان و زنانی نیز بودند که برده‌داری را از نگاه اخلاقی یک عمل ننگین می‌پنداشتند. برده‌داران از این‌ها چشم‌ پوشیده و با استفاده از افکار ضدانسانی علیه سیاهان، داشتن برده و بهره‌کشی از کار آنان را توجیه می‌کردند.

هستند کسانی که می‌گویند برخی از برده‌داران نسبت به برده‌داران دیگر مهربان‌تر بودند.

این توضیح نیز ناقص است. محروم نگه‌داشتن فردی از آزادی، خود ستمکاری است و بردگانی که از طریق اقیانوس به امریکا انتقال داده می‌شدند، زجرهای هولناک و وصف‌ناپذیری را متحمل می‌شدند.

یکی از اندک چشمدیدهای ثبت‌شده درباره وضعیت اسفبار در این کشتی‌ها توسط مردی به نام ریف. رابرت والش درج شده است. دولت بریتانیا در ۱۸۰۷ و دولت ایالات متحده در ۱۸۰۸، تجارت جهانی برده‌ها را غیرقانونی اعلام کردند. این دو کشور برای جلوگیری از ادامه اختطاف افریقایی‌ها و انتقال غیرقانونی شان به این کشورها، در آب‌های همجوار همیش گزمه می‌کردند. در ۱۸۲۹، یکی از گروه‌های گزمه کشتی‌ای را کشف کرد، و آقای والش که یکی از اعضای این گروه بود، وضعیتی را مشاهده کرد که غیرقابل تصور است.

این کشتی از ۱۷ روز در حال سفر بود و بیش از۵۰۰ افریقایی ربوده‌شده در آن به‌سر می‌بردند. پنجاه و پنج تن شان تا آن لحظه به آب انداخته شده بودند.

افریقایی‌ها در زیر عرشه کشتی روی هم انداخته شده که بلندی آن چیزی کمتر از یک متر بود. جای شان آن‌قدر تنگ بود که هر فرد میان پاهای فرد دیگری نشسته و تمامی شان به‌طور کامل برهنه بودند. والش در خاطرات‌اش بازگو می‌کند:

«هیچ‌جای برای دراز کشیدن یا تغییر حالت شان در شب و روز موجود نبود.»

سینه یا بازوی هرکدام شان با آهن داغی نشانی شده بود. آنان، اغلب کودنان خردسن دختر و پسر بودند.

روشنایی آفتاب و هوای تازه به درون کشتی‌ها نفوذ نمی‌کرد. سپس می‌افزاید:

«هوای داخل آن‌قدر گرم و تعفن همه‌جا را فرا گرفته بود که قدم‌گذاشتن به درون را ناممکن می‌ساخت، حتا اگر جایی هم برای قدم‌گذاشتن موجود می‌بود.»

این افراد یا به زبان دیگر این انسان‌ها روی استفراغ، ادرار و مدفوع خویش و دیگران نشسته بودند. اگر فردی میان پاهای شما نشسته باشد، طبعا که بر روی پاهای شما مدفوع می‌کند.

این سفرهای دریایی به‌طور عادی یک ماه را دربر می‌گرفتند و این بدان معنا بود که اغلب زنان سوار در کشتی در این مدت در چنین شرایط بد عادت ماهوار خویش را نیز سپری می‌کردند.

شمار زیاد انسان‌های دربند که در این مدت مبتلا به بیماری‌های جسمانی و روانی شده بودند به آب انداخته می‌شدند. دیگران هم برای رهایی از چنین وضعیتی خود را به آب می‌انداختند. در واقع، در طرف کشتی آن‌قدر گوشت انسان به وفور پیدا می‌شد که کوسه‌ماهی‌ها آموخته بودند تا کشتی‌ها را دنبال کنند.

این سفرهای دریایی چنان مخوف بودند که سخنانم را باید این‌طور جمعبندی کنم: مردان، زنان و کودکانی که از این سفرها جان سالم بدر می‌بردند، ابرانسان‌هایی بودند که گونه‌ی مان توانسته تا به اکنون چنین انسان‌های سخت‌سر و بردباری را داشته باشد.

مگر افرادی را حقیر می‌شمارم که به پذیرایی این کشتی‌های بخار که در‌ واقع شکنجه‌گاه‌های انسانی بودند می‌آمدند و بر سر بار کشتی به مزایده می‌نشستند و همچنان افرادی را که به نحوی از انحا از این تجارت و صنعت منفعت برده عرضه را برای چنین تقاضایی بالا می‌بردند.

بت‌های نامقدس تاریخ را باید شکست!

برخی از افرادی که با واژگونی بناهای یادبود مخالف اند، می‌پرسند: «اگر چنین گامی را برداریم، در کجا باید توقف کنیم؟» شاید آغاز از ویران‌کردن مجسمه‌های جنرال‌های نظامی جنگ داخلی امریکا باشد و بی‌گمان که همه‌ی برده‌داران مورد هدف قرار می‌گیرند. حتا فرد جورج واشنگتن از این امر مستثنا نیست.

باید بگویم:

«کاملا همه مورد ضربه قرار خواهند گرفت!»

جورج واشنگتن بیش از ۱۰۰ انسان را در بند نگه‌داشته و «قانون ۱۷۹۳ برده‌های فراری» را امضا کرد که به برده‌داران اجازه می‌داد تا فراریان را حتا در ایالت‌هایی دنبال کنند که برده‌داری در آن جاها ملغا شده بودند و کمک به برده‌های فراری را جرم می‌شمرد. وقتی یکی از زنان برده‌اش به نام اونا ماریا جج فرار کرد، وی به‌طور خستگی‌ناپذیر و حتا گاهی غیرقانونی به تعقیب این زن پرداخت.

واشنگتن، زمانی برده‌هایش را مطابق میل خویش آزاد می‌کرد که دیگر از آنان کار کشیده نمی‌توانست.

به‌طور واضح می‌گویم: آن سیاه‌پوستانی که توسط جورج واشنگتن و دیگران -به‌شمول سایر بنیان‌گذاران ایالات متحده- به بردگی گرفته شده بودند، به اندازه من انسان امروزی، سرشار از انسانیت بودند. آنان عشق می‌ورزیدند، می‌خندیدند، می‌گریستند و به اندازه من آزار می‌دیدند.

وقتی از زبان افرادی می‌شنوم که محصول آن عصر را بهانه‌ای برای به بردگی کشانیدن و شکنجه شان می‌آورند، مجبور می‌شوم تصور کنم که اگر برده‌داری هنجار شایع روزگار مان می‌بود، نسل‌های آینده شانه‌های شان را بالا انداخته و با بی‌اعتنایی تمام از کنار درد و مشقت امروزی‌ام می‌گذشتند.

بایست درباره بناهای یادبود در اماکن‌ عمومی تجدید نظر کنیم. ارج‌گذاری‌های ساختگی از افراد هیچ‌گاه از مظالمی نمی‌کاهد که آنان بر دیگران روا داشته‌اند.

برده‌داران نباید با داشتن پیکره‌ها در میدان‌های عمومی مورد احترام قرار گیرند. برای این کار موزیم‌هایی را در اختیار داریم که وضع آن دور را خوبتر به تصویر می‌کشند. این محو تاریخ نیست، بلکه بازتابی از واقعیت‌های تلخ آن دور می‌باشد.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 391 نفر