از مرکز علم تا لانه جهل: زوال اسفناک پوهنتون کابل
- رده: گزارشها
- نویسنده: میرویس
- منتشر شده در چهارشنبه، 27 سرطان 1403
پوهنتون کابل که زمانی یکی از مرکزهای تعلیمی مطرح در سطح منطقه بود امروز به لانه پرورش طالب و ملا و مولوی مبدل شده است. پس از مدتها به آنجا سر زدم و با ورود به محوطه پوهنتون، چهره آن را دگرگون یافتم که بیشتر به مکان متروکه شباهت داشت. هرسو گیاه هرزه و انبار خاک، تعداد اندک محصلان آن نیز با سر و وضع طالبی به چشم میخوردند. در فضای پوهنتون خاموشی عجیبی حکمفرما بود، نه آن شور و شوق گذشته بود و نه نشانی از درس و کتاب. به محصلان اخطار داده شده که فقط در محدوده قوانین طالبان حق آزادی بیان دارند!
بر لوح هر پوهنځی فقط یک شعار «خواهر مسلمان! عفت خود را با رعایت حجاب محافظت کن» دیده میشود و دستورالعمل طولانی برای مردان که در آن پوشیدن لباس منطبق با «کلتور و عنعنات» افغانها (یعنی پوشیدن پیراهن و تنبان و کلاه قندهاری و یک چادر سر شانه) توصیه شده بود، در دیوار دهلیزها نصب بود. سیمای پوهنتون بدون حضور محصلان دختر، بیشتر شبیه مدرسه اسلامی بود. استادان باید ریش دراز و کلاه سفید بر سر داشته باشند.
از جمعی از محصلانی که پشت در بسته یکی از ادارات صف بسته بودند، پرسیدم مدیر کجاست. پاسخ دادند که او را امربالمعروف خواسته تا امتحان بدهد. چپراسی و صفاکار و چند تن دیگر از مدیران با نگرانی میگفتند که امربالمعروف از تمامی استادان و کارمندان و حتا از محافظان و صفاکاران هم امتحان مضمونهای اسلامی اخذ میکنند و اگر به سوالهای شان جواب درست ارایه نگردد، آن افراد از وظیفه اخراج شده و کسانی مورد تایید خودشان گماشته میشوند. هنوز همانجا بودم که مدیر تدریسی از صحنه امتحان برگشت، هریک درباره سوالها میپرسید. او گفت: «از دعای قنوت گرفته تا شش کلمه و نماز و دعا دسترخوان و تشناب... همه را سوال میکنند.» با این جواب پریشانی و تشویش این کارمندان به مراتب بیشتر شد.
با آن که در دور کرزی-غنی هم کتابها و مواد درسی جدید و مدرن وجود نداشت، اما استادان اکثرا مسلکی و تحصیلکرده خارج بوده و کمترین درجه تحصیلی میان آنان ماستری بود ولی فعلا اکثریت استادان لیسانس اند. صدیق (نام مستعار) محصل سال دوم گفت:
«ما برای بیشتر مضامین خود استاد نداریم. چند تن استاد هم از فارغان دو سه سال قبل اند. نه درس است و نه کسی به علاقمندی میآید. ما در این سمستر که رو به ختم است از هر چپتر فقط ده الی دوازده صفحه خواندهایم. تمامی استادانی که دکتورا و ماستری داشتند از کشور بیرون رفتند.»
دیدن این وضعیت بسیار زجرآور و تکاندهنده بود. وقتی مرکز تعلیمی و تحصیلی بهمثابه مهد آموزش و پروش نسل جوان و آیندهساز سرزمین ما به این فلاکت باشد، آینده چقدر تاریک و غمین باشد؟! فقط با یک بار سر زدن به پوهنتون کابل میتوان به راحتی نتیجه گرفت که این وضعیت آگاهانه و برنامهریزی شده است تا جامعه در جهالت و نادانی غرق مانده و جوانان افغان با روحیه نوکران سربهزیر امریکا و پاکستان و عربستان و... بار آمده و طالبان به حاکمیت استبدادی و قرونوسطایی خود با خاطر آرام ادامه دهند.
دلیل دیگر ناامیدی جوانان از تحصیل و شرکت نکردن آنان در امتحان کانکور است. قبل از حاکمیت طالبان هر ساله نزدیک به دو صد هزار دختر و پسر در امتحان کانکور شرکت میجستند ولی امسال این تعداد کمتر از پنجاه هزار پسر بود. طالبانیساختن فضای پوهنتونها و فشار گرگان هار امربالمعروف بر استادان سبب شده که خانوادههایی ترجیح دهند تا اولاد شان بیسواد بمانند ولی به دست این هیولاهای مذهبی سپرده نشده کاملا کودن به بار نیایند.
پوهنتون کابل که در عصر «دموکراسی تاجدار» و بعد از آن مبارزانی پیشرو و مترقیای چون اکرم یاری، عبدالاله رستاخیز، سیدال سخندان، داکتر فیض احمد، صادق یاری و... سر برآورده و برای افغانستان آزاد و مستقل و دموکرات جان نثار نمودند، امروز به مرکز پرورش تروریستها و بنیادگرایان مرتجع و جنایتپیشه مبدل شده که بربریت و مزدورپیشگی حاکم بر آن وطن دربدر ما را به قهقرا و نابودی بیشتر سوق خواهد داد.