درد دل یکی از هموطنان هندوی ما

عزاداری هموطنان سیک
عزاداری بازماندگان قربانیان حمله بر عبادتگاه سیک‌ها در کابل مورخ ۲۵ مارچ ۲۰۲۰

پس از تسلط جهادی‌ها در سال ۱۳۷۱ یکی از دهشتناک‌ترین و در عین حال نابخشودنی‌ترین جنایات شان تجاوز به هست و بود هموطنان بی‌پناه و بی‌بازخواست هندوی ما بود.

ایله‌جاری‌های خونخوار جهادی بعد از غصب قدرت، برای تطبیق شریعت غرای محمدی و اعلای کلمة‌الله بر هموطنان هندوی ما که اکثرا ساکن کارته پروان شهر کابل بودند یورش برده، جان، مال و ناموس آنان را مال غنیمت شمرده تاراج کرده و به چپاول و کشتار فجیع و جانگداز آنان پرداختند؛ از هولناک‌ترین و سیاه‌ترین کارنامه اوباشان شورای نظاری به سرکردگی احمد شاه مسعود بود که هیچ انعکاسی در مطبوعات جهانی نیافته و فقط و فقط با جنایات هیتلر در برابر کمونیست‌ها و یهودی‌ها در ابعاد کوچک آن قابل مقایسه است.

من به عنوان نمونه، چشمدید تازه‌ام را بیان می‌کنم که یکی از هزاران خاطره غمناک و ناگفته وطنداران هندوی ما را در بر دارد:

مدتی قبل توقف کوتاهی در سالن انتظار میدان‌هوایی دوبی داشتم. یکی از هندوهای افغانستان در سن و سال حدود هفتاد ساله که بیرق سه رنگ را نیز در بازوی خود نصب داشت، به طرف یکی از مسافرین افغان با کراهت می‌نگریست. مسافر که متوجه این حرکت غیرعادی وطندار خود شد نزدیک رفته و از وی پرسید: «چرا طرفم بد بد سیل می‌کنی؟»

هندو: «از پنجشیر هستی؟»

مسافر: «نه پجشیری نیستم از اندراب هستم.»

هندو: «فکر کردم پنجشیری هستی، بسیار بدم آمد.»

مسافر: «چرا؟»

هندو:

«نه تنها من که تمام هندو‌ها و مردم کابل درد شدید از پنجشیری‌های شورای نظار داریم. بعد از آمدن جهادی‌ها همه خوش بودیم که جنگ با روس‌ها و مزدورانش ختم شده و حالا کشور ما با "عدالت اسلامی" اداره خواهد شد. چند روزی نگذشته بود که تفنگداران شورای نظار بالای ما ستم‌هایی کردند که حتا یادآوری آن روز‌ها هنوز هم ما را زجر می‌دهد. وقتی ما را کشتند تحمل کردیم؛ پول نقد و دکان‌ها و خانه‌های ما را غصب کردند تحمل کردیم؛ این خدانشناس‌های شورای نظار حتا به ناموس ما دست انداختند....»

مسافر هم وقتی حالت اندوهگین هموطن هندوی ما را دید که بر احساسات خود غلبه نتوانسته و بغض گلویش را می‌فشرد، جلو اشک‌هایش را گرفته نتوانسته و هر دو با هم گریستند.

هندو:

«وقتی دیدیم مال و جان و ناموس ما در امان نیست با چشمان پر از اشک وطن خود را ترک گفتیم. حال سی سال است که دور از وطن هستم. من در افغانستان تولد و در همان خاک بزرگ شده‌ام نمی‌توانم آن را فراموش کنم، وطن حیثیت مادر را دارد. چون عاشق افغانستان هستم این نشان بیرق سه‌رنگ را همیش در بازوی خود دارم تا مبادا از یاد وطن غافل بمانم. وطن، وطن است!»

مسافر در حالی که از وطندوستی وی دچار هیجان و احساسات شده بود، پرسید:

«حالا بر می‌گردی وطن؟»

هندو:

«بلی رونده افغانستان هستم. ببینم اگر جایداد‌هایم را که شورای‌نظاری‌ها با زور غصب کرده بودند دوباره به دست بیاورم. از رفتن به افغانستان احساس عجیبی دارم. مگر طالب کم جنایت کرده،‌ چقدر قتل‌عام شدیم در انتحاری. برای ما طالبی و جهادی چه فرق می‌کند.... در دو سال گذشته انگشت‌شمار هندو و سیکی هم که در کشور بودند، مجبور به ترک مامن شان گردیدند. برای هر افغان دادخواهی از طالب نفرت‌آور است اما بازهم به‌خاطر تسلای دل و یاد خاطرات پدران مان، می‌خواهم از فرصت استفاده کنم که ادعا دارند هر کسی دعوای ملکیت دارد، حل می‌گردد.»

سرگذشت غم‌انگیز اهل هنود افغانستان، از نمونه‌های کوچک جنایات و بربریت تکان‌دهنده و هولناک سال‌های فرمانروایی جهادی‌‌ها است که برای باشندگان کابل پس از دهه‌ها نیز همچو کابوسی دردآور باقی‌ مانده است.

دار و دسته شورای نظار بعد از مستی‌های چهار ساله حکومت اسلامی در دهه هفتاد، بار دوم زیر سایه امریکا بیست سال تمام هست و بود مردم را ربودند و امروز هر یک با ملیارد‌ها دالر پول دزدی در کشور‌های مختلف و زیر سایه حامیان غربی شان زندگی مجلل و مملو از عیش و نوش دارند، در حالی که تنها بخاطر سبعیت علیه هموطنان هندو و سیک ما باید به میز محاکمه کشانیده ‌شوند.

اگر سایر جنایات را کنار بگذاریم، فقط داغ ننگ بی‌دادگری‌های شورای نظار علیه هموطنان هندو و سیک ما در پیشانی «قهرمان ملی» و دسته جنایتکارش کافی نیست تا نزد مردم و تاریخ سیه‌رو و پلشت باشند؟!

آیا می‌توان چنین جنایات و فجایع را بخشید و یا فراموش کرد؟!

تظاهرات حزب همبستگی: در کنار هم‌میهنان هندو و سیک ایستاده‌ایم!
تظاهرات حزب همبستگی: در کنار هم‌میهنان هندو و سیک ایستاده‌ایم!
۱۴ سرطان ۱۳۹۷: تظاهرات حزب همبستگی در دفاع از هموطنان هندو و سیک ما

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 73 نفر