گوشهای از فقر درون شهر
- رده: گزارشها
- نویسنده: اسد
- منتشر شده در سه شنبه، 07 حوت 1397
یکی از سیاستهای امپریالیستی در کشورهای مستعمره، مستور نگه داشتن فقر مدهش و دهها مصیبت دیگر که اکثریت مردم با آنها دست و گریبان اند، میباشد. در کشور ما هم امپریالیزم امریکا با سرازیر کردن میلیونها دالر، نوکران بنیادگرا و تکنوکراتش را صاحب ثروتهای بیحد و حصر نموده و تلاش میکند تا با اعمار چند شهرک، بلند منزل و مراکز بزرگ تجارتی را بنام توسعه و پیشرفت کشور جار زده و ظاهرا شکاف عمیق طبقاتی را که در کوچه و پسکوچههای شهر و دیار ما بیداد میکند، پنهان نماید. لیکن وقتی به صدمتری ارگ، از سرکهای پخته به خامه و پشت آن بلندمنزلها برویم فقر مضاعفی که پیر، جوان، کودک، زن و مرد این سرزمین را عذابکش میکند را میتوانیم با تمام وجود احساس نماییم.
آصف ۱۳ ساله یکی از صدها کودکیست که طعم واقعی فقر را چشیده و روزانه در چهارراهی سابقه تایمنی، بوت پالش میدهد. وی با پدرکلان، مادرکلان و یگانه برادرش زندگی میکند. آصف و برادرش که از او کوچکتر است مجبور هستند قوتلایموت خانواده چهارنفره خود را پیدا کنند. مادر شان چند سال قبل در مریضی سرطان وفات کرده و پدر معتادش بیخبر از وضع و حال آنان در زیر پل سوخته زندگی میکند.
آصف کودکی بیش نیست اما بار طاقتفرسای زندگی از وی انسان زحمتکش و با اراده ساخته است. او در مورد کار خود میگوید:
«هر صبح قبل ساعت هشت این جا میآیم و تا شام مصروف رنگ کردن بوتهای مردم میباشم، مجبور هستم که کار کنم، ماهانه سههزار افغانی کرایه خانه میدهیم و به هر شکلی که شده پول کرایه خانه را باید پیدا کنم. روزانه بین ۵۰ الی ۱۰۰ افغانی پول بدست میآورم و به خانه میبرم.»
با دستان کوچک، سیاه و چروکش ۵۰ افغانی را از جیب کشید نشان داد:
«امروز همین قدر کار کردم.»
وقتی از او پرسیدم که در آینده میخواهی چه کاره شوی، گفت:
«میخواهم قاضی شوم تا حق مردم غریب را از زورمندان بگیرم».
محمد ایوب پدرکلان آصف که از مریضی شکر رنج میبرد از وضعیت اسفبار خویش چنین میگوید:
آصف همرای پدرکلانش
«پدر آصف همراه اندیوالهای خود معتاد شد، او یگانه پسرم بود و حال زیر پل سوخته بسر میبرد. ۱۷ سال است که مریضی شکر دارم و مدت ۱۰ سال میشود که توان کار کردن را از دست دادهام. من و خانمم به همین دو نواسه امید بستهایم، یکی شان بوت رنگ میکند و دیگرش شاگرد سلمان است. اگر اینان شام چیزی آوردند خو خوب است، اگر نه هیچ، گرسنه میخوابیم.»
آصف و خانوادهاش یکی از میلیونها شهروند این کشور اند که تجاوز امریکا و سرازیر شدن کمکهای بینالمللی ذرهای هم در روزگار برگشتهی آنان تغییر نیآورده است و برای آنان تفاوت نمیکند کی در انتخابات برنده خواهد شد، زیرا تغییر وضع زندگی شان نه با انتخابات بلکه با قیام سرتاسری میسر است و بس.