«از وقتی خودم یادم میآیم، همین کار را میکنم!»
- رده: گزارشها
- نویسنده: توفان
- منتشر شده در پنج شنبه، 20 جدی 1397
چندی پیش برای خریداری به بازار شهر فراه رفتم، آخرای عصر بود و هوا رو به تاریکی میرفت. هرچند بخاطر وضع بد امنیتی در اوایل شب تمام بازار از مردم تهی و شهر در سکوت ترسناکی فرو میرود اما اندکی از دکانها در چوک ولایت و انگشت شمار چند جای دیگر باز اند. هنگام برگشت از راه پسرکی را دیدم که توبرهای از چاقو و تبر بر شانه داشت و تنها در جاده روان بود. هرچند دستفروشی و کار شاقه کودکان در افغانستان پدیدهی عجیبی نیست و کاملا معمول شده لیکن دیدن کودک دستفروش در این هنگام شب در شهر فراه نظرم را جلب نمود و خواستم با او همصحبت شوم.
نامش علی احمد است. روی سن و سالش مطمئن نیست و میگوید شاید ۱۲ سال داشته باشد. او تمام روز در کوچه پس کوچههای شهر تبر و چاقو میفروشد و فرجام برای رفتن به مسافرخانهای که شبها آن جا میخوابد، مسافت زیادی را پیاده طی میکند، لذا همیشه شب به مقصد میرسد. از علی احمد پرسیدم، چقدر وقت میشود که مصروف این کار است:
«از وقتی خودم یادم میآیم، همین کار را میکنم. تا صنف دو خواندم و بعدا مکتب را به خاطر کارم ترک کردم. خوش داشتم معلم و یا سرباز شوم.»
خانه و خانواده علی احمد در هرات است. خانوادهی هشت نفری دارد که سه تای آن، پدر و دو برادرش مشغول به همین کار در هرات اند. علی احمد کوچک به تنهایی در فراه دور از پدر و مادر زندگی میکند و کسب و کار خانواده را در این شهر پیش میبرد:
«شبها در مسافرخانه میخوابم. صاحب آن در بدل مقدار پولی که از من میگیرد، غذای چاشت و شب هم به من میدهد.»
این تنها داستان زندگی علی احمد نیست، داستان میلیونها کودک محروم و آواره این سرزمین زیر سایه حکومت وحشت ملی و باداران اشغالگرش است که در این هفده سال میلیونها دالر را زیر نام فقرزدایی و حمایت از کودکان حیف و میل کردند.