بامیان، سرزمین سرد و درد به گواهی سخن و تصویر
- رده: گزارشها
- نویسنده: ع. رضایی
- منتشر شده در سه شنبه، 02 دلو 1397
بامیان باستانی با طبیعت زیبا و دلکش چنان عقب نگهداشته شده که هنوز تعداد قابلتوجهی از باشندگان آن در سایه نابرابریهای هولناک اجتماعی در مغارهها زندگی میکنند. حاکمان فاسد و ضدمردمی در چهار دهه گذشته، هر یک به نوبه خود بر بامیانیها جنایت روا داشته و آنان را به زور تفنگ و با ایجاد رعب به حاشیه رانده و خاموش ساختهاند.
یکی از باشندگان شهیدان که در ۲۵ کیلومتری شهر بامیان زندگی میکند، با آه و افسوس از تجارب چهار دهه جنگ و ویرانی به من گفت:
«از کی بنالیم؟ ما در هیچ دورانی آرام نبودیم. در هنگام زمامداری خلقیها به ما مردم بیدفاع جنایات بیشمار شد، از همین قریههای اطراف مان بسیار مردم را به نام اشرار و زمیندار برده و زنده به گور کردند که به چند تن آنان اشاره میکنم:
حاجی محمد حسین ولد غلام رضا حاجی ناصر ولد حاجی محمدحسین حاجی حسن ولد غلام نبی حاجی رستم ولد حاجی علی حاجی غلام حسن از قریه تول خالدار حاجی عوض از قریه نعل شیره حاجی کبیر خان ولد ناصر بیگ سید شاه سخی داد از قریه باریکی سید بیانی ولد سید غریب ناظر ولد عبدال
در دوران جهادیها وضعیت بدتر شد و جنگهای داخلی اوج گرفت. بچههای مان را به زور به جبهه میبردند که لیست آن وقت میطلبد. چند قومندان پاتک انداختند و از رهگذران به زور پول و اموال قیمتی شان را میگرفتند. آنانی که چیزی نداشتند، باید سنگر مجاهدین را میکندند و یا هیزم و نان شان را به جاهای دور پیاده میرساندند.»
در ادامه از حاکمیت سیاه طالبانی میگوید:
«اینان به جرم این که ما به امارت اسلامی بیعت نکرده بودیم، مردم محل را کشتند، خانههای ما را چور کردند و تمام روستاهای اطراف بازار شهیدان را سوزانیدند. زمینهای زراعتی را تخریب کرده و حیوانات را تصاحب شدند. مردم بیحساب با پای پیاده به طرف بهسودها و مناطق دیگر فرار کردند. تعدادی از هموطنان بیدفاع ما را از خانهها بیرون کرده و به رگبار بستند:
سلطان که باشنده اصلی قریه تول قدمشاه شهیدان میباشد از مدتی چهار سال بدین سو با فامیل شش نفره به دلیل نداشتن سرپناه در یکی از مغاره های سرخ قول- بامیان زندگی می کنند. او میگوید برای تامین نیازمندی های زندگی هر روز سر چوک میروم و بدبختانه بدلیل نبود کار بسیاری از روزها دست خالی به خانه بر میگردم.
غلام حسین زوار ولد علی محمد عبدالحکیم ولد قادر عوض ولد میرزا عبدالحسین ولد عبدالکریم علی حسن ولد حاجی یوسف امیر حسین ولد طالب حسین حاجی محمدعلی ولد غلام حسین بیگ محمد حسین ولد حاجی حیدر محمد حسین ولد طالب سید امان ولد محمد حلیم احمد ولد کریم بخش قیوم ولد غلام حسین زوار کریم ولد فضل احمد غلام حسن از قریه گرم بلاق حالا که وضعیت در اینجا کمابیش آرام است، مردم نان خوردن ندارند.»
بامیان قبل از تجاوز روسها یکی از مکانهای سیاحتی افغانستان بهشمار میرفت و سالانه صدها سیاح از کشورهای غربی و دیگر نقاط جهان به دیدن بزرگترین بوداهای جهان میآمدند. اکنون با مجسمههای ویران بودا، شهر تاریخی غلغله، بند امیر، دره شاه فولادی و سایر مناطق دیدنی از رونق روزگار افتاده است. اگر دولت نسبتا مردمی بر سر کار میبود، با اندک تبلیغات و تنظیم برنامههای سیاحتی، تفریحی و ورزشی بند امیر و سایر نقاط دیدنی را به منابع خوب درآمد گردشگری برای کشور و بامیانیها مبدل میگردید.
در شاهراههای متصل به بامیان و ولایات همجوار آن طالبان حاکمیت دارند. گذشتن از این شاهراهها به معنای گذشتن از پل صراط است، مسیر جلریز و غوربند از خطرناکترین راهها برای باشندگان ولایات مرکزی محسوب میشوند که در سالیان اخیر در این مسیر ضربات جانی و مالی فراوان به مسافران وارد شدهاند.
طی ۱۷ سال اخیر با وجود امنیت خوب، بامیان همانند ولایات ناامن از بازسازی، انکشاف شهری، زراعت مدرن، احداث کارخانهها، استخراج معادن، برق و سایر سهولتهای زندگی باز مانده و با فقر و جهالت دست و پنجه نرم میکند. تا اکنون شهر و روستاها بهصورت بدوی با چهره جنگزده و کاهگلی حکایت از روز و روزگاران بسیار سخت دارند.
زمین زراعتی در این ولایت اندک است اما مردمان آن نهایت زحمتکش. تا اکنون کشت و جمعآوری محصولات بهشکل ابتدایی آن جریان دارد. از مزرعههای زراعتی و باغداری خبری نیست. سرمای شدید ۶ تا ۷ ماه در سال، زندگی را طاقتفرسا ساخته است. به همین دلیل، زراعت اکثرا یکفصله بوده و مالداری نیز به گونه وسیع وجود نداشته بلکه خانوادهها چند گاو و گوسفند و بز را با هزار مشکل پرورش میدهند. عبور از فصل زمستان با ۳۰-۵۰ گوسفند همراه با آذوقه زمستانی و جای نگهداشت آنها در این مناطق همت چند انسان کمربسته را طلب میکند. از اینرو، بیش از ۸۵ درصد مردم بامیان تحت فشار اقتصادی، زمستان را با چند سیر کچالو، نان خشک و محصولات حیوانی با مشقت تمام سپری مینمایند.
جمعهخان باشنده اصلی فولادی با فامیل هفت نفری، کنون یکی از مغاره نشین های بامیان است که با اراده قوی تصمیم دارد تا آب را به مغاره خویش برساند.
اکثریت ساکنان بامیان که توان گرم کردن چند اتاق را در زمستان ندارند، با تمام اعضای فامیل همراه با مهمان در یک اتاق سپری میکنند و حالا این تنگدستی به یک سنت زمستانی بدل شده است. رضای کارگر با خانواده هشتنفری، زمستان را در یک اتاق کوچک با فرزندانش یکجا میخوابد.
در مناطق بس سردسیر مانند قرغنهتو، شیبرتو، جوپلال، دروازه و لدو سرما مجال کشت گندم و کچالو را به مردم نمیدهد. در آن جاها فقط جو تا حدی به ثمر میرسد. روستاییان نه برای هوس و پرهیزانه بلکه از فقر و مجبوریت از نان جو به عنوان خوراک همیشگی استفاده میکنند. خوردن میوه و گوشت برای تنگدستان این ولایت در سه و یا چهار ماه یکبار ممکن نیست. زنان و کودکان بیشماری اند که فقط دو وقت غذا (نان خشک و چای بدون بوره) میخورند.
زیور، نمادی از رنج و فقر کلیه زنان بامیانی است. این زن روستایی، شوهرش را از دست داده و درگیر جنجالهای فراوان زندگی میباشد. او از مرض مرگی رنج برده در گوشه دهکدهای در یک کلبهی ویران با فرزندانش شب و روز را با دشواری میگذراند. دارایی عمده این زن یک مرغ، بز و فرش کهنه اند. در خانهاش چیزی به نام غذا وجود ندارد. زیور میگوید:
«من و فرزندانم گوشت را در ختم قرآن و یا مراسم عروسی دیگران میخوریم. بهترین غذای ما نان خشک و چای تلخ است. لباس کهنه دیگران را هم من و هم اولادم میپوشیم. حالا از زندگی به تنگ آمده و انتظار مرگ را میکشم، اما دلم به حال کودکانم میسوزد که در نبود من بیشتر بدبخت و بیچاره میشوند.»
تهیه مواد سوخت زمستان، جمعآوری علوفه و نگهداری حیوانات و مراقبت از خانههای گلی دغدغه تمام عمر زنان رنجدیده این مرز و بوم را میسازد. زمستانهای سرد و بارش برف نه تنها راه عبور و مرور را برای مدتها به روی بامیانیها میبندد بلکه تمام حیوانات نیز جابند میمانند که نیاز به علوفه را دوچند میکند.
در جامعه مردسالار و زنستیز افغانستان، بیشترین ستم بر زنان تحمیل میشود. از این زاویه زنان بامیانی ستم چند لایه را متقبل میشوند. آنان در کنار اولاداری، همدوش و حتا در مواردی بیشتر از مردان در زراعت، مالداری و دیگر کارهای یک زندگی روستایی از بام تا شام جان میکنند. اینان در شش ماه سال، ساعتها با کمرهای خمیده در مزرعههای کوچک شان با آمال فراوان زمین را شخم زده تا کچالو بکارند و یا علفهای هرزه را درو کرده تا صاحب زندگی بخور و نمیری شوند. و نیمه دیگر سال را در بیابانها مصروف جمعآوری محصولات حیوانی، علف و هیزم زمستانی میباشند.
بامیان دارای ۸ واحد اداری و جمعیت بالاتر از۶۰۰ هزار تن میباشد. افزون بر کار زراعت و مالداری، تعداد کمی مشغول کسبهکاری، کارهای دولتی و غیردولتی اند. انجیوها و نهادهای بهاصطلاح مدنی نیز همانند سایر ولایات کلوخ گذاشته و بر شوربختیهای مردم پا میگذارند. از همین جهت، تا هنگامی که مردم به آگاهی نرسیده بسیج و متحدانه برای ایجاد یک دولت مردمی و دموکرات برنخیزند و جنایتکاران چهار دهه را برای محاکمه نسپارنده، بامیان و هیچ ولایتی به بهروزی و عمرانی نخواهند رسید.
در لابلای این همه مصایب و آلام، وقتی درمییابی که تعدادی از زنان مغارهنشین باوجود تمام فقر و شوربختی، قلم و کتاب گرفته و دربرابر جهالت ایستادهاند، به آیندهای امیدوار میشوی که پشت این شب، سحریست.
بند امیر، از شگفتیهای بزرگ طبیعی سرزمین ما که توسط دولت نامنهاد و فاسد کرزی بهعنوان اولین پارک ملی کشور ثبت اوراق پسخانههای وزارت اطلاعات و فرهنگ گردید. اما حاکمان جیرهخوار، غرق در عیش و نوش و ثروتاندوزی، کوچکترین توجهای به اینجا نکردهاند.
انجام کارهای شاق اطفال گوشه تلخی از زندگی روزمره مردم بامیان است.
انجام کارهای شاق اطفال گوشه تلخی از زندگی روزمره مردم بامیان است.
نمای بهار صحرانشینان بامیان
این دو پسرک از صبح تا شام با تیلهکردن کراچی آیسکریم بر جادههای ناهموار و بلند پسکوچههای شهر بامیان عاید ۵۰ تا ۶۰ افغانی دارند، باوجود این عاید ناچیز خود را نسبت به سایر همقطاران شان خوشبخت احساس میکنند.