قرن ۲۱: دوران کلاهبرداری
- رده: از سایتهای دیگر
- نویسنده: پل کریک رابرتز
- منتشر شده در پنج شنبه، 15 دلو 1394
نویسنده: پل کریک رابرتز | مترجم: آمادور نویدی
منبع: Information Clearing House, اشتراک eshtrak
۱۹ جنوری ۲۰۱۶
در سالهای آخر قرن ۲۰ کلاهبرداری به شکل جدیدی وارد سیاست خارجی آمریکا شد. واشنگتن بر مبنای بهانههای دروغین یوگسلاوی و صربستان را از بین برد تا دستورکار اعلام نشدهای را در پیش گیرد. این کلاهبرداری در قرن ۲۱چندین برابر شده است. افغانستان، عراق، سومالی، و لیبی را نابود کردند، واگر رئیس جمهور روسیه مداخله نمیکرد، ایران و سوریه نیز نابود میشدند. واشنگتن هم چنین پشت تخریب کنونی یمن است، و واشنگتن با کمک مالی اسرائیل را قادر ساخته است که فلسطین را نابود سازد. به علاوه، واشنگتن در درون پاکستان بدون اعلام جنگ، با راه اندازی عملیات نظامی، بسیاری از زنان، کودکان، بزرگان و سالخوردگان روستاها را تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» به قتل میرساند. جنایات جنگی واشنگتن با جنایات کشورهای دیگر در تاریخ رقابت میکند.
من این جنایات را در مقالات و کتابهای خود (انتشارات روشن) مستند کردهام.
هرکسی که معتقد است که سیاست خارجی واشنگتن از روی خلوص نیت است، گمراه شده است.
درباره نویسنده: دکتر پل کریک رابرتز، معاون وزیر خزانهداری برای سیاست اقتصادی و همکار سردبیر ژورنال وال استریت بود. او مقاله نویس هفتهنامه بیزنس، خدمات اخباری هاوارد اسکریپس، و از موسسان سندیکا بود. او دارای چندین مقام دانشگاهی است. مقالات اینترنتی او در سراسر جهان هواداران زیادی دارد. آخرین کتابهای او انحلال اقتصادی غرب و چگونه آمریکا شکست خورد، میباشد.
در حال حاضر روسیه و چین یک اتحاد استراتژیک دارند که برای واشنگتن بسیار قوی است. روسیه و چین، از مداخلات مخفیانه و غیرمجاز بیشتر واشنگتن در امور امنیتی و منافع ملی خود جلوگیری خواهند کرد. آن کشورهایی که برای روسیه و چین مهم هستند توسط این اتحاد محافظت میشوند. زمانی که جهان بیدار شود وآن شری را که غرب نمایندگی میکند ببیند، کشورهای بیشتری به دنبال حفاظت از روسیه و چین میروند.
آمریکا هم چنین از نظر اقتصادی شکست خورده است. مقالات و کتابهایم، شکست سیاست عدم مداخله دولت در امور اقتصاد سرمایهداری که به زبانهای انگلیسی، چینی، کرهای، چک، و آلمانی انتشار یافته است، نشان داده است که چهگونه واشنگتن به کناری ایستاده است، و در واقع در حال شادی است، درحالی که منافع کوتاهمدت مدیریت، سهامداران، و وال استریت اقتصاد آمریکا را تهی کرده است، مشاغل تولیدی، دانش کسب و کار، و فنآوری، را هم راه با مشاغل حرفهای تجاری، به چین، هند و دیگر کشورها میفرستند، آمریکاییها را با یک اقتصاد توخالی باقی میگذارد، که درآمد خانواده متوسط برای سال ها سقوط کرده است. امروز ٪۵۰ از آمریکاییهای ۲۵ ساله با والدین و یا پدر بزرگ و مادر بزرگ خود زندگی میکنند، بدین جهت که نمیتوانند کاری پیدا کنند که برای مخارج و حفظ وجود مستقل آنها کفایت کند.
این حقیقت تلخ توسط فاحشههای رسانهای آمریکا، منبع داستانهای خیالی بهبود اقتصادی آمریکا پنهان میشود.
حقایق وجود ما بسیار متفاوت از آن چیزی است که گزارش میشود و من شگفت زده هستم. من به عنوان یک استاد سابق اقتصاد، سردبیر ژرنال وال استریت و معاون وزیر خزانهداری برای سیاست اقتصادی، از فسادی که در بخش مالی، خزانه داری، آژانسهای نظارتی مالی، و فدرال رزرو اجرا میشود، شرمندهام. در دوران خدمت من، برای بانکداران و مقامات بالای دولتی کیفر خواست و حکم زندان وجود داشت.
امروز در آمریکا هیچ بازار مالی آزادی وجود ندارد. تمام بازارها توسط فدرال رزرو و خزانه داری آماده و دستکاری میشوند. سازمانهای نظارتی، توسط آن آژانسهایی کنترل میشود که باید باصطلاح تنظیم کننده باشند، چشم پوشی میکنند، و اگر آنها این کار را نکنند، در به اجرا درآوردن قانون درمانده میشوند، بدین جهت که منافع بخش خصوصی قدرت بیشتری از قانون دارد.
حتی سازمانهای آماری دولت فاسد شده اند. میزان درصد تورم به منظور درک تورم جعل شده است. این نه تنها میتواند موجب صرفهجویی واشنگتن در پرداخت حقوق بیکاری و هزینه برای جنگهای بیشتر شود، بلکه با درک تورم، دولت میتواند رشد تولید ناخالص واقعی را با جعل تورم به عنوان رشد واقعی توجیه کند، به همان گونهای که دولت میزان بیکاری را ۵ درصد ابلاغ نمود، در صورتی که کارگرانی را که دنبال کار میگشتند و دیگر استطاعت مالی برای پیدا کردن کار نداشتند و تسلیم شدند را به حساب نیاورد. میزان رسمی بیکاری ۵ درصد است، اما کسی نمیتواند کار پیدا کند. چهگونه نرخ بیکاری میتواند ۵ درصد باشد، وقتی که نیمی از آمریکاییهای ۲۵ ساله با بستگان خود زندگی میکنند، بدین جهت که استطاعت مالی ندارند که مستقل باشند؟ همان گونه که جان ویلیامز (حقایق سایه) گزارش میدهد، میزان بیکاری که شامل آمریکاییهایی باشد و به دلیل نبود کار، دیگر دنبال کار نمیگردند، ٪۲۳ است.
فدرال رزرو، ابزاری است برای مشتی کوچک از بانکها، که با چاپ تریلیون ها دلار، راه خود را نه در اقتصاد، بلکه در سرمایههای مالی پیدا میکند، که از ژوئن سال ۲۰۰۹موفق به ایجاد توهم بهبود اقتصادی شده است. «شاهد» رونق اقتصادی، فاحشههای رسانهای مالی، رونق مصنوعی سهام و اوراق قرضه است.
کاردانان باقی مانده برای آمریکا، که تنها تعدادی انگشت شمار کوچک اند، درک میکنند که پس از رکود سابق، هیچ بهبودی صورت نگرفته است و یک رکود اقتصادی جدید به ما نزدیک است. جان ویلیامز اشاره کرده است که تولید صنعتی آمریکا، زمانی که به خوبی برای تورم تنظیم شد، هرگز به سطح سال ۲۰۰۸ خود، و خیلی کمتر از اوج سال ۲۰۰۰ خود بهبود نیافته است، و دوباره ضعیف شده است.
مصرف کننده آمریکایی خسته شده است، و تحت الشعاع قرض و عدم رشد درآمد قرار گرفته است. کل سیاست اقتصادی آمریکا بر نجات مشتی بانکهای نیویورک متمرکز شده است، و نه برای نجات اقتصاد آمریکا.
اقتصاد دانان و قماربازان وال استریت، کاهش در تولید صنعت، و این که اکنون آمریکا یک اقتصاد خدماتی است را رد میکنند. اقتصاد دانان تظاهر میکنند که اینها خدمات فن آوری بالای اقتصاد جدید هستند، اما در واقع پیش خدمتهای زن، متصدیان بار، منشیهای پاره وقت برای خرده فروشها، و خدمات درمانی سرپایی، به ازای دستمزد کم، جایگزین مشاغل مهندسی و تولیدی شده است، که در نتیجه باعث سقوط تقاضای جمعی برای کار در آمریکا شده است. گاه گاهی که اقتصاد دانان نئولیبرال مشکلات را تشخیص میدهند، گناه را به گردن چین میاندازند.
مشخص نیست که اقتصاد آمریکا بتواند دوام بیاورد. جهت احیای اقتصاد آمریکا، نیاز به تنظیم مجدد سیستم مالی و بازگرداندن مشاغل و تولید ناخالص داخلی آمریکاست که برون سپاری به کشورهای خارجی داد. همان گونه که مایکل هادسون در کتاب جدید خود، کشتن میزبان نشان می دهد، نیاز به انقلابی در سیاست مالیاتی است که ازبخش مالی در استخراج ارزش اضافی و سرمایه گذاری در بدهی پرداخت بهره به بخش مالی، جلوگیری شود.
دولت آمریکا، همان گونه که هست، توسط منافع اقتصادی فاسد کنترل میشود، و هرگز اجازه نمیدهد از سیاستهایی پیروی کند که پاداشها و سودهای مدیریت و وال استریت را به خطر بیاندازد. امروز سرمایهداری آمریکا پول خود را با به حراج گذاشتن اقتصاد آمریکا و مردمی که به آن وابسته اند به دست میآورد.
در «آزادی و دمکراسی» آمریکا، دولت و اقتصاد در خدمت منافعی است که کاملاً از منافع مردم آمریکا جدا گشته است. فروش مردم آمریکا توسط یک پوشش تبلیغاتی بزرگ حفاظت میشود که توسط اقتصاد دانان بازار آزاد و فاحشههای رسانهای مالی ارائه شده که برای زندگی کردن، پول میگیرند که دروغ بگویند.