اخوانی‌های تونس چرا خواهان «جدایی دین از سیاست» شدند؟

اخوانی‌های تونس چرا خواهان «جدایی دین از سیاست» شدند؟

تونس کشور اسلامی با بیش از ۱۱ میلیون جمعیت در شمال قاره افریقاست که با توجه به موقعیت استراتیژیکش در کنار دریای مدیترانه، مسیر تجاری و تقاطع فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف دنیا می‌باشد. این کشور پس از کسب استقلال از فرانسه در ۲۰ مارچ ۱۹۶۵، برای سالیان متمادی تحت سلطه رژیم‌های مستبد و دیکتاتور بورقیبه و بن‌علی قرار داشت.

محمد بوعزیزی‌
محمد بوعزیزی برای مردم تونس به سمبول مقاومت و آزادی بدل گشت.

جرقه انقلاب تونس زمانی شعله‌ور گردید که به تاریخ ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ محمد بوعزیزی‌ جوان تحصیل‌کرده ۲۶‌ساله که از منتهای فقر، بیکاری و فساد میوه‌فروشی می‌کرد و مورد تحقیر قرار گرفته بود، خود را در مرکز شهر آتش زد که منجر به مرگ او در ۴ جنوری ۲۰۱۱ گردید. این حادثه آنچنان خشم ملت را برانگیخت که موج خیزش مردمی همه جا را فراگرفت. ذین‌العابدین بن‌علی حاکم خودکامه از ترس انتقام ملت به تاریخ ۱۴ جنوری همان سال به عربستان فرار نمود که این پایانی بر دیکتاتوری ۲۳ساله او بود.

‌بهار عرب
تحولات عظیم اجتماعی در تونس به چندین کشور دیگر عربی نیز سرایت کرد و به «بهار عرب» مسما گردید. این انقلاب منجر به تشکیل دولت ائتلافی میان نیروهای سیکولار و بنیادگرا در تونس شد.

تحولات عظیم اجتماعی در تونس به چندین کشور دیگر عربی نیز سرایت کرد و به «بهار عرب» مسما گردید. این انقلاب منجر به تشکیل دولت ائتلافی میان نیروهای سیکولار و بنیادگرا در تونس شد. هرچند خیزش‌های توده‌ای در مسیر دلخواهی پیش نرفت که به برپایی یک دولت مستقل ملی و دموکراتیک بیانجامد، اما زمینه‌ساز تحرک سیاسی مردم و بخصوص جوانان و زنان گشت و احزاب بنیادگرا و مرتجع را نیز به انزوا کشانید.

یکی از عمده‌ترین پیامدهای مبارزات مردمی در تونس علی‌رغم آن که اکثریت مردم آن مسلمان اند، گرایش‌ به نظام سیکولاریستی بود که راه را برای اصلاحات دموکراتیک باز نمود. دولت مکلف به توسعه و رعایت حقوق زنان، محو خشونت، تطبیق حقوق مساوی زنان و مردان و سهم دادن بارز به زنان در سطوح رهبری گردید.

با شکست پیهم بنیادگرایان و حزب‌النهضت اسلامی به رهبری راشدالغنوشی (که از وی منحیث فرد شماره دوم اخوان‌المسلمین نام برده می‌شود)، رضایت مردم از نیرو‌های چپ، اصلاحات دموکراتیک و جاگزینی خواست‌های مدنی در قانون اساسی، سرانجام حزب‌النهضت زیر فشار افکار عامه و جو ضدیت با بنیادگرایی به بسیاری از اصلاحات از جمله تساوی جنسیتی گردن نهاد. غنوشی می‌دانست که دگر نمی‌تواند با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم و عوامفریبی بر گرده‌های آنان سوار باشد بناءً باید در برابر ملتی که به خودآگاهی رسیده به قبول ارزش‌های انسانی و معاصر تن دهد.

‌انقلاب تونس
هرچند خیزش‌های توده‌ای تونس در مسیر دلخواهی پیش نرفت که به برپایی یک دولت مستقل ملی و دموکراتیک بیانجامد، اما زمینه‌ساز تحرک سیاسی مردم و بخصوص جوانان و زنان گشت و احزاب بنیادگرا و مرتجع را نیز به انزوا کشانید.

الغنوشی در مواجهه با مبارزه نیروهای ملی و دموکرات بخصوص جوانان و سهم گسترده‌ای که زنان در این خیزش‌ها داشتند، در یک چرخش تاریخی ضمن کنگره حزبش اعلام نمود: «ما باید دین را از مبارزات سیاسی دور نگهداریم». وی با تغییر سیاست از اخوان‌المسلمین فاصله گرفته ناگزیر از «اسلام سیاسی» گذشت تا حزبش را که دیگر خریداری نداشت حفظ بتواند.

غنوشی که از خیرش‌های مردمی متاثر شده و راهی جز تسلیم شدن به خواست‌های آنان نداشت، فرصت را مغتنم شمرده برای ادامه قدرت و سهم‌گیری در انتخابات آینده ضمن مصاحبه‌ای با مایکل مور در فلم مستند «بعد به کجا حمله کنیم» (۲۰۱۵) گفت:

«در حقیقت تصمیم دشواری بود که بنابر انتخاب اخلاقی گرفتیم، چرا که قدرت همه چیز نیست. عبادت بالاتر از قدرت است تا از منازعه و خونریزی جلوگیری شود. این مسئله شخصی من است، شخصا از خانمم می‌خواهم تا سرش را بپوشاند. این وظیفه دولت نیست. دولت نباید در مورد نحوه پوشش زنان و زندگی شان مداخله کند. تفسیر مشخصی از اسلام وجود ندارد. همه‌ی‌مان مطابق میل خود تفسیر می‌کنیم چون همه متفاوت هستیم. چیزی که در داخل چهاردیواری خانواده‌ها رخ می‌دهد مربوط امور دولت نمی‌شود. این یک مسئله شخصی است بدون درنظرداشت دیدگاه فرد مذهبی. دولت فقط باید در مورد مسایل عامه تمرکز نماید.»

وقتی ملتی به آگاهی سیاسی رسید متحدانه در برابر خیانت‌ها و ستمگری‌ها واکنش مناسب نشان داده، سیاه‌ترین و ضدانسانی‌ترین عناصر و نیروها را می‌تواند وادار به عقب‌نشینی و قبول خواسته‌های مترقی خویش سازد.

در افغانستان نیز بنیادگرایان تنظیمی سال‌ها دموکراسی و حقوق زن را «الحاد» و «سوغات غرب» نامیده حامیان این ارزش‌ها را با چوب تکفیر می‌کوبیدند، ولی اکثریت مطلق اینان به مجرد اشغال افغانستان توسط باداران امریکایی شان، در حالی ‌که به دلیل جنایات و پلیدی‌های ویرانگرانه‌ شان تا بی‌نهایت بی‌اعتبار و منفور گشته بودند، یک‌شبه با دور انداختن ریش و پکول، دریشی و نکتایی بر تن کرده «دموکرات» شدند. حال اینان بیش از هر نیروی دیگری کلمات «حقوق بشر» و «دموکراسی» و «حقوق زنان» را قلقله می‌کنند و حتی عناصر مرتجع و هرجایی‌ای از نوع لطیف پدرام گاهگاهی از سکیولاریزم حرف می‌زنند! اگر در تونس بنیادگرایان زیر فشار جنبش مردمی به خواست‌های مدنی تسلیم گشتند در افغانستان اما رهبران تنظیمی عمدتا بنا بر صوابدید باداران امریکایی و غربی شان به این عوامفریبی تن دادند.

تجربه تونس این درس را برای مردم ما دارد که وقتی ملتی به آگاهی سیاسی رسید متحدانه در برابر خیانت‌ها و ستمگری‌ها واکنش مناسب نشان داده، سیاه‌ترین و ضدانسانی‌ترین عناصر و نیروها را می‌تواند وادار به عقب‌نشینی و قبول خواسته‌های مترقی خویش سازد. در سرزمین نگونبخت ما هم اگر امروز بنیادگرایان سفاک حامیان سکیولاریزم را «کافر» و «مباح‌الدم» می‌شمارند، روزی خواهد رسید که برای نجات از خشم ملت بیش از دیگران شعار سکیولاریزم را سر دهند.

آرمان‌های دموکراتیک و مدنی مردم ما زمانی واقعا تحقق می‌یابند که بخصوص زنان و جوانان با آگاهی‌های معین سیاسی مسلح گشته دست به دست هم علیه هر نوع بنیادگرایی و حامیان خارجی شان به مبارزه عدالتخواهانه و پیشرو متوسل شوند، آن زمان است که عرصه برای ویروس‌های جامعه تنگ گشته مثل برادران تونسی شان به خواسته‌های ملت سر خواهند نهاد یا در محکمه مردمی به سزای اعمال خود خواهند رسید.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 123 نفر