شاه امانالله: معارف شما را از مذلت و خواری نجات میبخشد
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در سه شنبه، 27 اسد 1394
امانالله خان شاه مترقی و علمپرور افغانستان در کنار سایر دستاوردها، به تعلیم و تربیه نسل نو توجه جدی داشت. او مرتباً به مکاتب سر میزد و شخصاً از اولاد وطن امتحان میگرفت، شاگردان ممتاز را تقدیر مینمود، استادان شایسته را مکافات و استادانی را که در زمینه تعلیم و تربیه اطفال سستی میکردند، مجازات مینمود.
روزنامه «الاخبار القاهریه» در مطلبی به تاریخ ٢٨ سپتامبر ١٩٢٨ عصر امانالله خان را از نگاه معارف چنین توصیف میکند:
«عصر اعلیحضرت امانالله خان پادشاه افغانستان عصر استقلال و حریت میباشد. این عصر عصری است که ملت و پادشاه افغانستان حق اختیار زندگی و ثقافتی و کلتوری خود را بدون مداخله خارجی بدست دارند و حق یافتند تا از علوم جدید جهان غرب و شرق بطوریکه بخواهند استفاده کنند. بعد از حصول استقلال و شناسایی آن از طرف دو همسایه بزرگ – روسیه و انگلستان- پادشاه افغانستان اصلاحات عظیمی را در شئون تعلیم و ثقافت بوجود آورد و بدون شک و تردید پادشاه جوان افغان عاشق تمدن و عصر جدید است.»
جمعی از دختران افغان که در ۹ میزان ۱۳۰۷ در عصر شاه امانالله جهت کسب تحصیلات عالی به خارج از کشور فرستاده شدند.
شاه امانالله در سخنرانیای به تاریخ ١٣ حوت ١٣٠٤ در قندهار به مناسبت «مکافات و مجازات مامورین» در مورد آموزش گفت:
«...بار دیگر به شما تاکید و توصیه میکنم چیزیکه در دین و دنیا برای شما فایده میرساند و شما را از مذلت و خواری دینی و دینوی نجات میبخشد، همین معارف است و بس. هر قدر شوق و ذوق و محبت تان را که نسبت به معارف اظهار کنید بازهم کم است.»
در اینجا قسمتی از نطق امانالله خان با اولیای شاگردانی که غیرحاضری نموده بودند را از شماره ٢٥ نشریه «امان افغان» (٢٢ عقرب ١٣٠٤) نقل میکنم:
«دلم نمیخواهد که با شما با زبان خودتان حرف بزنم، زیرا شما بر اولادهای خود ظلم نموده آنها را از مکاتب غیرحاضر ساخته اید. من هر قدر در باب ترقی و بهبودی شما ملت تفکر نمودهام، بدون راه علم دیگر راه نیافتهام. پایه اول علم مکتب است. اگر اولاد تان در کوچه و بازار سگبازی و بازی کند چون شما از آنها عاقلتر اید نمیگذارید که آنها اوقات خود را ضایع نموده بازی بیجای کنند طوعاً و کرهاً آنها را به طرف دکان یا کسب یا سبق میبرید اما به خیال آنها میگذرد که پدر برما ظلم کرد.
حکومت نسبت به شما دوراندیش بوده و آخر کار را دیده خیر شما را ملاحظه نموده شما را به کارهای خوب رهبر و از کارهای بیجا منع میدارد. شما برای حکومت به منزله همان اطفال خورد ناقصالعقل میباشید. آیا بر من اعتماد دارید یا نه؟ (همه اظهار داشتند که بلی اعلیحضرت پدر غمخوار روحپرورمان بوده معتمد و پادشاه لازمالاطاعه ما میباشد.)
چون چنین است نیک بدانید که من به خیر شما بوده و شما را به راه مستقیم مایل ساخته میخواهم با کمال شوید از علم باخبر شوید و ترقی کنید تا کی در این مغاک جهل بوده از علم بیخبر و از علم محروم باشید.
اگر شما غیر حاضر نمیشدید شما را نیز مانند اطفال که حاضر میشوند بر سر و روی میبوسیدم. خیال داشتم اولیای تانرا صد – صد روپیه جرم کنم مگر اکنون فی غیر حاضر پنج روپیه جریمه بدهند و اگر آینده غیر حاضر شوید البته سزا سخت خواهید یافت و برای اطفال که غیر حاضر نشده به تعلیمات خود حاضر میباشند چهل و چند هزار روپیه انعام بخشیدم که برایشان داده شود.»
شاه امانالله از جنس بنیادگرایان جاهل امروزی نبود که هموطنان اهل هنود ما را «همسایهها» نامیده مورد بیمهری و جنایت قرار دهد. او برای کودکان هندو و سیک «مکتب اهل هنود» را بنیاد گذاشت که تصویری از آن در شماره اول سنبله ١٢٩٩ مجله «معرف معارف» به چاپ رسیده است.
مطلب مرتبط: