تجاوز سگها بر زندانیان، شکنجه «مدرن» امریکایی
- رده: مقالات
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در جمعه، 26 جدی 1393
با نشر اسناد شکنجه و بدرفتاری «سی.آی.ای» با زندانیان از سوی سناتور دایان فاینستاین، یکبار دیگر چهره کریه و جنایتپیشه دولت خونآشام امریکا برملا شد. با مرور سرسری این اسناد پی میبرید که افراد استخدامشده در اداره «سیا» سادیستهای وحشی اند که فقط با بستن و زدن و کشتن دیگران ارضا میشوند. کسی که تاریخ خونبار اشغالگری و دستدرازی امریکا را مرور کرده باشد، به خوبی میداند که در هرگوشه جهان دیکتاتوری نظامی و حاکم امریکایی برای ارعاب مردم و سرکوب خیزشها از شکنجه حیوانی همچون حربهای استفاده میجوید. چیزی که در زمینه توجه مرا به خود جلب نمود، کتابی است به نام «تو نه باید بکشی» (Thou Shalt Not Kill) به قلم خبرنگار و سیاستمدار آلمانی یورگن تودینهوفر (Juergen Todenhoefer) که در آن خاطرات سفر خود از افغانستان و بهخصوص زندان بگرام را شرح میدهد. یکچنین کتابهای افشاگر و مغایر با سیاستهای امپریالیستی، معمولا در میان انبوهی از کتابهای تبلیغاتی امریکا مدفون گردیده، به فراموشی سپرده میشوند.
دلاور
حبیبالله
یورگن در کابل با جاک، سرباز متقاعد ارتش کانادا و کارمند فعلی یک شرکت خصوصی امنیتی، گفتگو کردهاست. وی میگوید که شکنجههایی که در گزارش سناتور امریکایی ذکرش رفته، چیز عام است که ما بر زندانیان میکنیم. مثلاً از دستآویزان کردن، دست و پای بستن، بیدارنگهداشتن و یا غذا ندادن. چیزی که در زندان بگرام اتفاق میافتد غیرعادی است. جاک میافزاید:
«اگر زندانیان چیزی به دردبخور را نگویند، دست و پای آنان را میبندیم و سرچپه بالای یک چوکی کوچک آنان را قرار میدهیم و سگهای جنگی را به جان شان رها میکنیم تا بالای آنان تجاوز کنند. پس از این کار، آنان حواس شان را از دست میدهند. در موارد زیاد آنان بدون این که جان اف. کندی را بشناسند به قتل او اعتراف میکنند.»
با این شیوه آنان زندانیان افغان که اکثر شان فقط به خاطر داشتن شباهت ظاهری با طالبان دستگیر شدهاند، مورد توهین و تحقیر قرار میگیرند تا مورال شان بشکند. آمار دقیق زندانیان زندان بگرام هنوز به کسی معلوم نیست ولی از روی تخمین، بیش از ۶۰۰ تن در آنجا به سر میبرند که بیشتر شان مردم بیگناه و نادار افغان هستند. اما دولت افغانستان فقط برای رهایی همانهایی همیشه تاکید داشته است که از قومندانان و افراد مهم طالبان بوده اند تا بدین صورت به «برادران ناراض» باج داده باشند.
جاک به نویسنده شرح میدهد که دیدن این صحنهها و عمل وحشیانه امریکاییها با افغانهای بیگناه را تحمل نتوانسته، وظیفه را رها کرد.
این نخستین بار نیست که شکنجهگران امریکایی بهخاطر اقرارگرفتن از زندانیان سگها را به جان قربانیان رها میکنند. این جنایت تاریخ طولانی دارد. پس از کودتای امریکایی پینوشه در شیلی در سال ۱۹۷۳، تعداد زیادی از طرفدارن دولت دموکراتیک سلوادور آلنده توسط ارتش امریکا و نوکرانش دستگیر شدند. زنان حکایت میکنند که جهت شکستاندن روحیه شان، امریکاییها سگهایی را به جان آنان رها میکرد تا بر آنان تجاوز نمایند.
محمد یک تن از ترجمانان افغان که با امریکاییها در پایگاه بگرام کار میکرد، به تاریخ ۱۵ دسامبر ۲۰۱۴ در مصاحبهای با سایت «الترنیت» میگوید: «چیزی که تودینهوفر در مورد تجاوز سگها بالای زندانیان گفته صد در صد حقیقت دارد.» محمد در ادامه گفت: «زمانی که من برای آنان ترجمانی میکردم میدانستم که فرد دستگیرشده هرچیزی است به جز تروریست. اکثریت آنان دهقانان نادار و مردم فقیر قریه بودند.» محمد در آخر گفت: «گوانتانامو در مقایسه با بگرام بهشت است.»
یکی از جنایات تکاندهنده زندان بگرام که سروصدای زیاد را هم بلند کرد، مرگ دلاور یعقوبی بود. دلاور یک دهقان و راننده تکسی از ولایت شرقی خوست بود. او به اتهام حمله راکتی بالای پایگاه امریکا دستگیر و به بگرام انتقال داده شد و پس از پنج روز شکنجه و توهین دوامدار به قتل رسید. توماس کورتایس پولیس نظامی پایگاه بگرام در فلم مستند «تکسی به سمت تاریک» (Taxi to the Dark Side) اعتراف میکند که دلاور را برای ساعتها از دست آویزان کرده، به شدت لت و کوب کرد تا این که به تاریخ ۱۰ دسامبر ۲۰۰۲ جان داد. داکتر امریکایی به نام الیزابت روز (Lt. Col. Elizabeth Rouse) که جسد یعقوبی را کالبدشکافی نمودهاست، میگوید:
«عضلات پای او در اثر لت و کوب پاره شده بود، بدن او کبود و در هر طرف نشانههای شکنجه نمایان بود... زخم پای او بسیار عمیق بود. من این نوع زخمها را در افرادی دیده بودم که موتر بس روی پای شان تیر شده بود.»
کارولین وود (Carolyn Wood)، رییس بخش «استنطاق استخبارات نظامی» زندان بگرام، شکنجهگری بود که دلاور، حبیبالله و دهها تن دیگر زیر شکنجههای ددمنشانهاش به قتل رسیدند. اما او توسط دولت امریکا بهخاطر «خدمت شایسته و استثنایی» با مدال «ستاره برونزی» ستایش شد و به ماموریت جدید به زندان «ابوغریب» در عراق فرستاده شد! قرار معلوم او هنوز هم در یکی از مراکز استخبارات نظامی امریکا مربی آموزش شیوههای شکنجه است.
شش روز پیش از قتل دلاور، فرد دیگر به نام حبیبالله نیز در اثر شکنجههای وحشیانه نیروهای امریکایی جان خود را از دست داد. اکثر کسانی که در بگرام وظیفه داشتند، میگویند دلاور و حبیبالله بیگناه و افراد عادی بودند و ارتش امریکا نیز تا آخر کدام ثبوتی دال بر تروریستبودن آنان به دست نیاورد. باوجود اسناد زیاد مبنی بر این که این دو فرد در اثر شکنجه نظامیان امریکایی کشته شدند، ولی مرگ اینان طبیعی گزارش داده شد.
شیرآقا فرد دیگری که شش روز را در زندان بگرام سپری نموده در گفتگویی با بی.بی.سی میگوید:
«ما نمیتوانستیم بخوابیم، زیرا در اتاقهای بسیار سرد نگهداری میشدیم و زمانیکه چشمهای ما پت میشد توسط ماشین یک صدای دلخراش پخش میشد که همه را بیدار میکرد.»
میرویس یک تن دیگر از زندانیان بگرام که هنگام دستگیری زیر لت و کوب الاشهاش شکسته بود و با وجود آن ۲۴ روز را در آن «جهنم» گذشتاند. او در لابلای صحبتهایش با بی.بی.سی میگوید: «بالای سر ما کمره کوچک بود که [نیروهای امریکایی] ما را میدیدند. هر وقتیکه به خواب میرفتیم، ما را اذیت کرده بیدار میساختند.» او شرح میدهد که هر گاهی که قصد تشناب رفتن میداشتند، نیروهای امریکایی آنان را وادار میکردند که با موسیقی برقصند و بعد برایشان اجازه داده میشد.
یک تن دیگر از قربانیان زندان بگرام چنین حکایت میکند:
«مرا برهنه کرده برای ساعتها در هوای سرد رها میکردند. بعدا لوله آب را در مقعدم داخل کرده به فشار زیاد آب رها میکردند.»
سارنوال نظامی، ستوارت کوچ، کسی که زندان گوانتانامو و بگرام را دیدهاست، میگوید:
«به نظر من که گوانتانامو را چند بار دیدهام، در مقایسه با بگرام، گوانتانامو یک هوتل مقبول است. در بگرام زندانیان نمیتوانند آزادنه قدم بزنند، آنان از دست و پا با زنجیرها بسته شدهاند و در روی زمین در قطار مینشینند. جای شان بسیار بوی بد دارد مثل "خانه شادی در باغ وحش".»
با گذشت ۱۲ سال هنوز هم کابوس زندان بگرام افغانها را آرام نمیگذارد. با آنکه امروز مسوولیت این زندان را افغانها دارد ولی مادر، خانم و دختر دلاورها و حبیباللهها هنوز در انتظار عدالت هستند. زندان بگرام بسته شد اما این ظاهر امر است. جنایتکاران امریکایی که در افغانستان به هیچ قانون و اصولی پابندی نداشته حاکمیت مطلق دارند، بهیقین که در تمامی پایگاههای خود هنوزهم زندانهای بهمراتب خطرناک از بگرام را حفظ نموده، بهخاطر فرونشاندن سادیزم خود افغانهای بیگناه را شکنجه و تحقیر کرده به قتل میرسانند. دولت پوشالی «وحشت ملی» با امضای پیمان امنیتی با امریکا، به نظامیان اشغالگر مصونیت قضایی بخشید تا هیچکس نتواند در بدل وحشت و بربریت شان آنان را مورد بازپرس قرار دهد.