جلریز، راه مرگ و گریز

جلریز، راه مرگ و گریز

از همان اول صبح مسافران با یکدیگر حرف نزده و فقط با یک سلام کنار هم در موترها می‌نشینند. همگان با ترس و تشویش باید جهت رسیدن به مقصد، سفر پرخطر مسیر جلریز-راه مرگ و گریز- را بپیمایند.

جلریز در ۴۰ کیلومتری کابل و یکی از نزدیکترین ولسوالی‌های میدان‌وردک است که ناامنی و قربانی‌گرفتن‌هایش شهره عالم گشته و اما دادرسی هرگز نیافت. از جهت دیگر راه جلریز کوتاه‌ترین فاصله به ولایات مرکزی (بامیان، غور، دایکندی) و ولسوالی‌های دای‌مرداد، حصه اول و دوم بهسود ‌میدان‌وردک می‌باشد که شاید هم در آینده شاهراه افغانستان مرکزی باشد.

ولسوالی جلریز با ترکیب اقوام مختلف پشتون، تاجیک، هزاره و زحمتکشانی چون دهقان، باغ‌دار و اندکی هم مالدار، در دره طویلی افتاده و در حصار کوه‌ها، توسط درختان مثمر و سپیداران بلند‌قامت پوشانیده شده است. از وسط این جنگل با هم تنیده‌شده به امتداد ولایت بامیان سرک کم‌عرضی عبور نموده به نام شاهراه میدان‌وردک-‌بامیان، راهی که بارها از مردم مناطق گوناگون مرکزی و سایر ولایات قربانی گرفته است. هنگامی که موتر مملو از مردم بامیان وارد ساحه خطر ‌(ولسوالی جلریز) شود، موی در بدن راست گردیده و در برابر چشم انسان حوادث هولناک سپری‌شده مجسم می‌گردد. اینجا هر خم و پیچ خاطره دردناکی دارد و هر کاشانه و پل فروریخته داستان بس المناک.

دیوارهای ویران و سوراخ سوراخ باغ‌ها و خانه‌ها، گذر عابران انگشت‌شمار، همه و همه گواه چهره جنگ‌زده این ساحه است؛ جاده جلریز در اثر انفجار ماین‌ها تخریب گردیده است؛ آب جوها بر سرک جاریست چون تمام پل و پلچک‌ها ویرانه شده‌اند؛ پوسته‌های امنیتی نیمه‌سوخته که در آن سربازی دیده نمی‌شود به جای احساس امنیت، بیشتر ترس و لرز را در دل مسافران زنده می‌سازد؛ و...

گفته می‌شود هر از گاهی این پوسته‌ها که از همدیگر فاصله چندانی ندارند بین دولتی‌ها و طالبان دست به دست می‌گردد و طالبان با تسخیر آن‌ها و انداختن «پاتک»، مسافران را سخت مورد تلاشی و بازخواست قرار داده و شکار مطلوب خویش را به دست می‌آورند.

ع.د فردی که قبلا در این محل خدمت نموده و اکنون از وظیفه سربازی سبک‌دوش گردیده در جواب دو سوال من که چرا پوسته‌های مسیر جلریز بین دولت و طالب دست به دست می‌‌شود و چرا در پوسته‌ها سربازی وجود ندارد، چنین گفت:

«چون دولت در قصه‌ی سرباز بیچاره‌ای که در آنجا افتاده‌اند، نیست؛ نیروی کمکی دیر می‌رسد؛ اکمالات لوجستیکی و نظامی کم است و طالب با روحیه قوی‌تر و اسلحه مجهزتر اند؛ تشویق اصلا نبوده و حتی قومندانان برخورد خوب هم ندارند بنا‌ءً سرباز هم چشم‌به‌راه معاش و نفقه‌ای برای فامیل، مجبور خود را حفظ کند تا کشته نشود. و اما این واقعیت ندارد که آنجا سرباز نیست. سرباز در میان سنگر به کمین طالب و طالب در میان باغ‌ها به کمین سرباز نشسته‌اند. کوچک‌ترین غفلت سبب می‌شود تا مورد نشانه طالب قرار گیری، به همین خاطر باید از احتیاط کار گرفت و نباید آزادانه گشت‌وگذار نمود. چیزی که وجود ندارد حمله بر طالبان و گروگان‌گیرهاست که جای شان تقریبا معلوم است.»

سرک بامیان
سرک بامیان

روی هم ‌رفته طراوت طبیعت، دره‌ی شاداب و جنگل پوشیده از درختان سبز، فضای جلریز و جاده پست و بلند آن را به منظره بس زیبا در چشم هر رهگذر مبدل ساخته و اشتیاق تماشا را در دل زنده ‌می‌کند اما افسوس که وحشت حاکم، زمینه را برای جنایتکارانی فراهم ساخته است که در کمین نشسته‌اند تا مسافران نگون‌بخت را قربانی باجگیری و دهشت خود سازند. (۱)

یکی از مسافران که کارمند نهاد خصوصی است به من گفت: «وقتی من از این ساحه عبور می‌کنم جانم را یخ می‌زند و تصور می‌کنم پشت این دیوار و آن تنه بزرگ درخت طالبی به قابو نشسته است.»

بازار جلریز رنگ و بوی طالبی داشته و دکان‌های گلی و غرفه‌های فرسوده با مشتریان اندک خود گواه ناامنی و فقر مردم است. راننده‌ها نیز از احساس خوف و خطر تقلا می‌نمایند تا با سرعت و بدون لحظه‌ای وقفه، از این ساحه عاجل‌تر رد شوند.

در بازارچه جلریز دکاندار ۵۵ ساله‌ای در پاسخ به پرسشم، وضعیت فعلی را چنین شرح می‌دهد:

«وضعیت امنیتی هیچ‌گاه خوب نبوده، اگر ۱۰ روز خوب است، ۱۵ روز دیگر جنگ است و راه‌ها بسته. دولت بسیار بی‌کاره است تنها به وضع امنیتی کابل متوجه است نه مردم اطراف. کشتن، گروگان‌گرفتن و حمله به ناموس مردم اینجا برای ارگ‌نشینان بی‌ارزش است و یا اصلا خبر نمی‌شوند. کسانی که اندک چیزی دارند خود را از اینجا کشیده و به شهر کابل و یا میدان‌شهر رفته‌اند، تنها ما مردم خوار و غریب اینجا مانده‌ایم چون چاره‌ای نداریم.»

پس از طی مسافه‌ای یک‌باره سکوت در میان مسافران برهم می‌خورد، تیپ موتر روشن می‌شود، در چهره‌ها روح تازه می‌دمد، مسافران نفس راحت کشیده قصه و شوخی آغاز می‌شود و هر کس چیزی می‌گوید. یک جوان که کارمند دولت است با خوش‌طبعی اظهار می‌دارد: «اوو به نسلش رحمت! از آب‌های آسترالیا تیرشدن بهتر از گذشتن از جلریز است».

سرک بامیان
سرک بامیان

تنها راه خطرزای جلریز کل مشکل نیست. در اوضاع کنونی جان و مال مردم حتا در پایتخت مصون نبوده و سراسر کشور و شاهراه‌هایش با مشکلات بسا بزرگ‌تر مواجه اند که نتیجه مستقیم بی‌کفایتی، سیاست‌های ضدمردمی و زراندوزی مشتی وطنفروش درون و بیرون ارگ است که با مشوره اربابان خارجی شان حلقه زندگی را بر ملت اسیر ما روز به روز تنگ ساخته و خود فربه می‌گردند. پس ناامنی، بی‌کاری، فساد گسترده، مزدورمنشی، مردم‌ستیزی و هزار و یک ویروس مهلک دیگر، دولت به‌اصطلاح وحدت ملی را چنان در خود پیچانیده است که نباید از آن توقع حراست از جان و مال مردم را داشت.

فقط با ایجاد وحدت سراسری و خیزش همگانی اقشار زحمتکش تمام اقوام افغانستان علیه اشغالگران و مزدوران شان و در پرتو نظام ملی-‌دموکرات می‌توان از امنیت، رفاه اجتماعی و شکوفایی اقتصادی سخن زد و صلح و ثبات را به ارمغان آورد.


شایعه است که اختطاف‌گران مسیر جلریز و غوربند که منتهی به ولایات مرکزی می‌شود در نمایندگی‌های کابل، بامیان و سایر مناطق جواسیس محلی‌ای را استخدام می‌کنند و به مجرد حرکت فرد مورد نظر، مشخصات فرد و موتر را برای باندهای مذکور که با طالبان همدست اند اطلاع می‌دهند. حتا اگر شخص منکر ثروت و یا مثلا وظیفه‌اش گردد، اختطافگران به کمک این جواسیس، یا پول گزاف اخذ می‌نمایند و یا به گلوله می‌بندند.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 84 نفر