دستبرد به دفتر اف.بی.آی، نقاب از چهره این نهاد درید
- رده: مقالات
- نویسنده: احمر
- منتشر شده در دوشنبه، 26 جوزا 1393
در ۸ مارچ ۱۹۷۱، گروه ناشناختهای به دفتر اف.بی.آی در شهر میدیا در ایالت پانسلوانیا دستبرد زدند. پس از چند روز خبرنگار «واشنگتن پست» به نام بیتی میدسگر (Betty Medsger) اسناد ردهبندیشده اف.بی.آی را از طریق پست از جانب گروهی دریافت نمود که خود را «کمیسیون مردمی برای تحقیق درمورد اف.بی.آی» معرفی نموده بودند. با نشر این اسناد بوی بدنامی اف.بی.آی همه جا را فرا گرفت.
۱۵ سال از جنگ و اشغال ویتنام میگذشت. اگرچه در گذشته نیز جنبشهای ضدجنگهای امپریالیستی در امریکا وجود داشت ولی این بار اعتراضات بر ضد جنگ ویتنام به بزرگترین جنبش در دامن ایالت متحده مبدل و به اوج رسیده بود. در شهرهای مختلف امریکا، فعالان ضدجنگ با اندیشههای متفاوت از چپهای رادیکال گرفته تا انارشیستها و فعالان صلحآمیز و جنبش مدنی و مذهبیون در این حرکت سهم داشتند. روزانه هزاران معترض به میدانهای شهر ریخته و خواهان توقف فوری جنگ و بازگشت عساکر میشدند. در مارچ ۱۹۶۶، ۵۰۰۰۰ فعال ضدجنگ ویتنام در نیو یارک تجمع کردند ولی این رقم روز به روز افزایش یافت. در ۱۹۶۷، ۱۰۰۰۰۰ در واشنگتن گرد هم آمدند و در ۱۹۷۱ این تعداد به ۳۰۰۰۰۰ تن رسید.
جان ادگار هوور، بنیانگذار و رییس «پولیس فدرال امریکا - اف.بی.آی»، که از شروع تاسیس اف.بی.آی در ۱۹۳۵ تا مرگش در ۱۹۷۲ ریاست این نهاد جاسوسی را به عهده داشت. ادگار هوور به حدی در جاسوسیاش علیه شهروندان امریکا پیش رفت که حتا هری ایس. ترومن، رییسجمهور امریکا، را وا داشت تا چنین موضع بگیرد: «ما گشتاپو یا پولیس مخفی نمیخواهیم. اف.بی.آی به همان سو میرود.... جی. ادگار هوور حاضر به هر کاری است تا قدرت را به دست داشته باشد و تمام اعضای کنگره و سنای امریکا از او بیم دارند.»
از سوی دیگر، «پولیس فدرال امریکا» که بیشتر به اف.بی.آی مشهور است، تحت ریاست جی. ادگار هوور برای سرکوب معترضان از هر شیوه ممکن استفاده میکرد. در یکی از اسنادی که توسط کمیسیون نامبرده دزدی و در اختیار روزنامه «واشنگتن پست» قرار گرفته، ادگار هوور به زیردستانش امر کرده بود:
«رعب ایجاد کنید... و ماحولی را بسازید که همه فکر کنند در عقب هر صندوق پستی یک جاسوس اف.بی.آی نشستهاست.»
خانم بونی رینز (Bonnie Raines) که خود و شوهرش، جان رینز (John Raines)، نیز در این دستبرد دخیل بودند، به نشریه «نیو یارک تایمز» میگوید:
«در یکی از تظاهرات، دخترم را روی شانههایم نشانده بودم. آنان [جاسوسان اف.بی.آی] نه تنها عکس مرا که حتا عکس دختر کوچکم را نیز گرفتند.»
معترضان به این نتیجه رسیده بودند که دولت بهطور سیستماتیک آنان را تحت نظارت قرار میدهد: مکالمات تلفنی شان شنیده میشود، نامههای شان خوانده میشود و مخبران دولتی در میان معترضان نفوذ میکنند.
ویلهیم دیویدان، طراح اصلی گروه ۸ نفری دستبرد به دفتر اف.بی.آی
ویلهیم دیویدان (William Davidon)، پروفیسور خوشبرخورد فزیک در پوهنتون هاورفورد، از چند دوستش بهطور خصوصی میپرسد:
«درمورد دستبرد به یکی از دفترهای ایف.بی.آی چه فکر میکنید؟»
کیت فورسایت (Keith Forsyth)، راننده تکسی، در مصاحبه با مستند کوتاه نشریه «نیویارک تایمز» میگوید که وقتی دیویدان برایم در این مورد گفت، با خود گفتم:
«نظر عالی است چون هیچ اتهامی علیه کسی وارد نمیکنیم. اسناد شان را میگیریم که توسط خود شان به شمول جی. ادگار هوور امضا شدهاست و به اخبارها میدهیم. بیایید که بدین شیوه استدلال کنیم.»
جان و بونی رینز
دیویدان با هشت تن دیگر که یکی شان پس از چند جلسه ابتدایی از شرکت در دستبرد ابا میورزد، طرحی را میریزند تا از دفتر محلی اف.بی.آی در شهر میدیا ایالت پانسلوانیا اسناد ردهبندیشده نهاد مذکور را بیرون کشیده و در اختیار رسانهّها قرار بدهند. آنان میخواستند با قبول هر خطری و حتا حبس و شکنجه، ماهیت اصلی دولت و بخصوص پولیس را که گویا باید در خدمت مردم بوده و تامینکننده دموکراسی باشد، افشا سازند.
پس از ۴۲ سال با نشر کتاب «دستبرد: کشف اف.بی.آی مخفی جی. ادگار هوور» نوشته بیتی میدسگر، هویت بعضی از این شهروندان باوجدان ایالات متحده به خواست خود شان هویدا گردیدهاست. جان رینز در مصاحبه با نشریه «نیویارک تایمز» میگوید:
«آزادی بیان و اعتراض پایههای دموکراسی را میسازند ولی این حق از ما گرفته شده و ما باید کاری میکردیم که آن را به دست میآوردیم.»
این گروه هشت نفره شروع به جمعاوری اطلاعات درمورد ساختمان دفتر اف.بی.آی نمودند. نقشه جادهها، ساختمان اطراف و راههای بیرونرفت را به دقت بررسی کرده و طرح را میریزند. بیتی رینز در پوشش محصل پوهنتون با تغییر قیافه و موهای ساختگی با رییس محلی اف.بی.آی به بهانه تحقیق درمورد فرصتهای کار برای زنان در اف.بی.آی قرار ملاقات میگذارد. پس از دیدار، خانم رینز چنان وانمود میدارد که دروازه خروجی را نمییابد تا بیشتر با نقشه داخل ساختمان بلد شود و جای الماری دوسیهها را پیدا میکند. بر علاوه آن، او پی میبرد که دروازههای ورودی ساختمان با سیستم زنگ خطر مجهز نبوده و این نکته بسیار مثبتی بهشمار میرود. کیت فورسایت نیز یک ماه به کورس قفلسازی میرود تا بازکردن قفلها را بیآموزد.
کیت فورسایت، راننده تکسی و یک تن از گروه ۸ نفره که قفل دروازه ورودی دفتر اف.بی.آی را باز کرد.
گروه شب ۸ مارچ را انتخاب میکنند، چون در این شب مسابقه قهرمانی جهانی مشتزنی میان محمد علی کلی و جو فریزر برگزار میگردد و تمام مردم بهشمول محافظان و پولیس به شدت سرگرم تماشای این مسابقه میباشند. ۷ تن این گروه در هوتل «هالیدی این» در نزدیکی همین ساختمان برای خود اتاق میگیرند و فورسایت برای بازکردن قفل دروازههای ورودی این ساختمان میرود.
کیت فورسایت صحنه را چنین تعریف میکند:
«از پلهها بالا رفتم و به دروازه ورودی ساختمان رسیدم. قفل دروازه شکل استوانهای داشت که بازکردنش از بیرون ناممکن بود. دلم شکست. چیزی نمانده بود که از برنامه منصرف شویم. ولی خود را به دروازه ورودی دوم که قبلا بیتی شناسایی کرده بود، رساندم. قفلش را از بیرون باز کردم ولی از پشت پیچ زنگزدهای داشت که باز نمیشد، با فشار اسکنه قفل را باز میکردم و صدای از داخل شنیدم. آیا آنان [کارمندان اف.بی.آی] در داخل منتظر من هستند تا دستبسته گیرم کنند؟ متردد بودم که داخل بروم یا خیر. آیا کسی در انتظار من است؟ با خود گفتم تنها در صورتی که داخل بروم، خواهم فهمید که آیا کسی انتظارم را میکشد یا نه؟ داخل شدم.»
پوستر مسابقه محمد علی کلی و جو فریزر. محمد علی کلی، قهرمان جهانی مشتزنی، از وظیفه سربازی و اشتراک در جنگ ویتنام اجتناب ورزید و خود را «معترض باوجدان» نامید که منجر به حکم حبس او گردید (بعدها توسط ستره محکمه ایالت متحده فسخ شد) و برای سه سال حق اشتراک در مسابقات رسمی مشتزنی را نداشت.
دیگران نیز پس از چندی ملبس با دریشیهای لوکس و بکسهای دیپلومات، که بیشتر شبیه کارمندان اف.بی.آی بودند تا سارقین، به او میپیوندند. تمام اسناد را در بکسهای شان جابجا میکنند و به سمت خانه تفریحی در دوردست ناپدید میشوند. همه برای چند شب مداوم، تمام اسناد را در جستجوی به گفته خود شان تلای پنهان زیر و رو میکنند تا شواهدی را از جنایتکاریهای اف.بی.آی به دست آورند. اسناد مهم بهدستآمده را فتوکاپی کرده و در چندین مرحله به روزنامهنگاران از طریق پست میفرستند. دیگران از نشر این خبر ابا میورزند اما بیتی میدیسگر از «واشنگتن پست» پس از جنجال زیاد با مدیر مسوولان این نشریه و حتا هشدار از سوی لوی سارنوال امریکا، اولین مطلب تحت عنوان «اسناد دزدیشده از جاسوسی اف.بی.آی شرح میدهد» را در ۲۴ مارچ ۱۹۷۱ در صفحه نخست این نشریه به نشر رسانید.
جی. ادگار هوور به تمام موظفان اف.بی.آی فرمان میدهد تا پولیس، کارمندان پستهخانه، پستهرسانها، محافظان محلی و تلفنچیها همچو مخبران آموزش ببینند تا هیچ مکالمهای از نظر شان دور نماند.
نشر سلسلهوار اسناد مذکور، پرده از ادعای مضحک دولت و پولیس امریکا از تحقق دموکراسی و آزادیهای فردی برداشته و فاش نمود که برای حفظ قدرت از هیچ وسیلهای حذر نکرده و تا هر حدی پیش میروند. نکتهای مهم در اولین مطلب نشرشده این است که جی. ادگار هوور به تمام کارمندان اف.بی.آی فرمان میدهد تا موظفان پولیس و پستهخانه، پستهرسانها، محافظان محلی و تلفنچیها را همچو مخبران تربیت دهند تا هیچکس و هیچ مکالمهای از نظر شان دور نماند.
در سند فاششده، جی. ادگار هوور به زیردستانش فرمان میدهد: «رعب ایجاد کنید... و ماحولی را بسازید که همه فکر کنند که در عقب هر صندوق پستی یک جاسوس اف.بی.ای نشستهاست.»
بر علاوه آن، نشر این اسناد افشا میکند که اف.بی.آی با استفاده از طرق مختلف میخواهد تا مخالفانش را تحت فشار و رعب نگهدارد و به نحوی از انحا آنان را بدنام کند. بهطور مثال در گزارشهای ردهبندیشده ذکر شده که در اتاق هوتل مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش مدنی سیاهان امریکا، آلات ضبط و شنود نصب گردیده تا بدین طریق گفتهها و اعمال خصوصی کینگ علیهاش استفاده شود. اف.بی.آی به امر جی. ادگار هوور بر مارتین لوتر کینگ فشار میآورد که دست به خودکشی بزند تا توانسته باشند یکی از رهبرهای جنبش معترض علیه تبعیض سیاهپوستان و جنگ ویتنام را نابود کند.
در ضمن، اصطلاح مبهمی «برنامه ضد استخبارات – چپ نو» (COINTELPRO – NEW LEFT) در بعضی از اسناد دیده میشد تا این که در اخیر ۱۹۷۳ کارل ستیرن، خبرنگار ان.بی.سی، مفهوم این اصطلاح را دریافت که براساس آن جی. ادگار هوور به تمام کارمندانش دستور داده بود که بدون اطلاع به روسای شان، تمام فعالان چپ را مورد تعقیب و بازپرس قرار داده و در این کارزار دست آزاد داشته باشند. پس از افشای این اصطلاح، جی. ادگار هوور امر توقف کارزار را صادر نمود. گرچه در ظاهر این اصطلاح حذف شد ولی کارزار به اشکالی ادامه یافت.
سند «برنامه ضد استخبارات – چپ نو» (COINTELPRO – NEW LEFT)
اسناد فاششده از باجگیریهای اف.بی.آی علیه مخالفان دولت و دیگر افراد بلندرتبه نیز حرف میزند. پولیس ایالات متحده صحنههای از روابط جنسی و دیگر مسایل خصوصی اعضای کنگره و سنای امریکا را مستند ساخته بود که در صورت مخالفت با این نهاد، اسناد مذکور علیه شان به کار میرفت.
یکی از دسیسههای فاششده اف.بی.آی، توطئه بر ضد جین سیبرب، بازیگر زن مشهور هالیود، بود. جین سیبرب در اوج شهرتش مقداری اعانه به سازمان «پلنگهای سیاه» پرداخت و با آنان اظهار همدردی نمود. اف.بی.آی که تمام فعالیتهای این سازمان را تحت نظارت داشت، دسیسهای را علیه بازیگر مذکور طراحی نمود که خیلی به شهرت او ضربه زد. اف.بی.آی پیشنهاد تمامی جاسوسانش را در این زمینه جمعاوری کرد. بر اساس یکی از طرحها که مورد پسند جی. ادگار هوور نیز بود، قرار شد تبلیغ گردد پدر طفلی که در بطن سیبرب میباشد، یکی از اعضای «پلنگهای سیاه» است. فقط ادگار توصیه کرد که باید تا نمودارشدن بیشتر حاملگی صبر شود. این خبر به کمک مدیر مسوولان نشریه «لاس انجلس تایمز» به یکی از مفسران این نشریه داده شد. پس از نشر این مطلب، جین سیبرب مورد فشار روانی قرار گرفت که منجر به تولد پیش از وقت طفلش گردید و کودک نوزاد جان باخت. یک سال بعد در سالروز مرگ طفلش، سیبرب نیز خودکشی کرد.
اگرچه پس از افشای اسناد ردهبندیشده اف.بی.آی، دولت ایالات متحده تغییرات ظاهری را در کار اف.بی.آی وارد آورد ولی شهروندان امریکا موفق شدند تا چهره بینقاب این نهاد جاسوسی را با وضوح تمام ببینند و همه افتخار آن برمیگردد به فداکاری، شجاعت و ابتکار ۸ تن یادشده و سایر معترضان علیه جنگ استیلاگرانه امریکا در ویتنام.