خواجه عبدالوکیل با دید انتقادی به گذشته خویش به راه مبارزه وفادار ماند
- رده: مقالات
- نویسنده: حزب همبستگی افغانستان
- منتشر شده در سه شنبه، 23 میزان 1398
با تاسف و تاثر عمیق، دگروال خواجه عبدالوکیل یکی از اعضای فعال و رزمنده «حزب همبستگی افغانستان» در ۱۳ سرطان ۱۳۹۸ در اثر گازگرفتگی در زادگاهش جان سپرد. او انسان شرافتمندی بود که میهندوستیاش را با موضعگیری قاطع در برابر سران میهنفروش خلقی-پرچمی، اشغالگران امریکایی و متحدان و مزدوران تنظیمی-طالبی ثابت نموده و تا پای جان صادقانه به تعهدش به منافع مردم وفادار ماند.
خواجه عبدالوکیل در ۱۳۲۹ در ولسوالی قرهباغ کابل چشم به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی را در لیسه قلعه قاضی سفلی قرهباغ به پایان رساند و سپس در ۲۷ عقرب ۱۳۴۱ شامل مکتب نظامی گردید و در اول جدی ۱۳۴۸ فارغ شد. بعد در رشته تانک به تحصیلات خویش در پوهنتون حربی ادامه داد. پس از فراغت از پوهنتون و خدمت در قطعات مختلف، به فرقه ۱۴ غزنی در کندک تانک شروع به کار نمود. نامبرده در ۱۵ عقرب ۱۳۵۳ شامل کورس در قوای چهار زرهدار شد و بعد از تکمیل کورس در فرقه ۱۵ قندهار، لوای ۷ زرهدار منحیث قومندان تعیین بست گردید. به تعقیب آن به فرقه ۷ کابل تبدیل شد و در بخش تعلیم و تربیه منصوبین اردو به ایفای وظیفه پرداخت. در ۱۳۶۰ جهت ماستری به اتحاد شوروی رفت و در ۳۱ جوزای ۱۳۶۴ فارغ گردیده و به کشور برگشت. بار دیگر در قوس ۱۳۶۷ جهت تکمیل آموزش نظامی به شوروی اعزام شد و یک سال بعد به وطن آمد.
او میگفت:
«از چند سال بدینسو شک و تردیدهایم نسبت به عملکرد حزب دموکراتیک خلق زیاد شده بود و در این سفر من بیشتر کنجکاو شدم که شوروی، این "حامی زحمتکشان" به کجا میرود. در بحث و جدلهایی که با جوانان روس داشتم، دریافتم که اینان از اهداف والای انسانی خویش فاصله گرفتهاند و سران شان نسبت به "حزب دموکراتیک خلق" نیز به دیده تحقیر و دستنشانده شان مینگرند.»
خواجه عبدالوکیل
او تا ۱۳۹۱ به حیث سرمفتش در بخش حقوق ریاست عمومی تفتیش وزارت دفاع ایفای وظیفه نموده و سرانجام به تقاعد سوق داده شد.
هرچند، دگروال عبدالوکیل در دولتهای پوشالی ایفای وظیفه میکرد، اما هرگز وجدانش را دربرابر پول و مقام نفروخت و بدون سوءاستفاده از موقعیتاش به معاش کم قناعت نموده فقیرانه زیست و صادق ماند. بیشتر دگروالان و جنرالان فاسد در دو دوره پوشالی مخصوصا بعد از اشغال توسط امریکا و شرکا، از برکت فساد و معامله به سرمایههای هنگفت دست یافتند، اما دگروال عبدالوکیل با مبرا بودن از هرنوع آلودگی به فساد و خیانت، زندگی فقیرانه را انتخاب نمود. او منزل اول خانهاش را به کرایه داده و در منزل دوم با خانوادهاش زندگی میکرد. و حتا این توان مالی را نداشت که سقف منزل اول را بهطور اساسی بپوشاند. در کنار آن، قطعه زمین میراث پدریاش را به باغ انگور مبدل کرده و دهقانی میکرد که صداقت و پاکنفسی وی، از روی این دو نمونه واضح و آشکار است.
خواجه عبدالوکیل در ۱۳۹۳ به «حزب همبستگی افغانستان» پیوست. او که در گذشته عضویت جناح خلق حزب دموکراتیک را داشت، با انتقاد صریح از گذشتهاش خود را نادم و وامدار مردماش میدانست و با این سخن که تنها عمل در راه انسانیت میتواند اشتباهات گذشته را جبران نماید، حاضر به هرنوع فعالیت و مبارزه در حزب همبستگی بود و درباره سران خلق و پرچم میگفت:
«رهبران ما به مردم افغانستان و اعضای حزب خیانت کردند، آنان با شعارهای زیبای "مسکن، لباس، نان" و "انترناسیونالیزم" ما را فریب داده و در راه غلط از ما استفاده نمودند. آنان در عمل مرتکب جنایات بیشماری شدند که خیانتهای شان تا هنوز ادامه دارند.»
برنامه یادبود از خواجه عبدالوکیل.
دگروال وکیل همیش در سخنانش با نفرت بیپایان از خلقیها، جنایات شان را برشمرده و ماهیت ارتجاعی آنان را با آوردن مثالهای مشخص برملا میکرد. او میگفت که خلقیها در دوران حاکمیت خونین شان، انسانهای بیگناه را فقط برای نماز خواندن به نام «اشرار» و «ضدانقلاب» دستگیر و شکنجه میکردند، اما پس از سقوط دولت نجیب در کنار سرجنایتکاران جهادی قرار گرفته و با مسلماننماییهای مهوع لنگی به سر نهاده به حج میروند و در صف نخست نماز میایستند. وی از این همه ریا و تزویر ابراز انزجار نموده میگفت:
«در چند بحث پراکندهای که با داوود سرمد شاعر مبارز داشتم، در همان هنگام به من گوشزد کرد که اینان خاین به اندیشههای مترقی اند. اما با تاسف من دیر فهمیدم، او حالا نیست که در حضورش از خود انتقاد کنم. فقط با شرکت در مبارزه میتوانم بر گذشته بیافتخارم فایق آیم! اکنون به جوانان توصیه میکنم که تنها راه حل پایاندادن به تمام مصایب و بدبختیهای جاری افغانستان، کسب آگاهی علمی و پیشرو و مبارزه پیگیر علیه عوامل شوربختی مردم ماست.»
وی نه تنها برای معرفی و بردن سیاستهای حزب در بین مردم همواره تلاش میورزید بلکه با قبول خطر یکجا با خانم و فرزنداناش در اکسیونهای حزب شرکت میکرد. خانم عبدالوکیل میگوید:
«شوهرم همیشه به من میگفت که اگر روزی نبودم، یگانه پناهگاهات حزب همبستگی است. در کنار رفقایم به اهداف و آرمانهای حزب وفادار بمان. کوشش کن فرزندان مان را نیز به این راه تشویق کنی، چون در افغانستان این یگانه حزبیست که برای استقلال و آزادی مردم دربدر ما مبارزه میکند.»
دگروال عبدالوکیل در تمام گردهماییها حضور فعال داشت.
هربار که نشریه ماهوار حزب به چاپ میرسید، او از اولین کسانی میبود که خود را به دفتر حزب رسانده و باوجود زندگی بخورنمیر پول ۳۰ جلد نشریه را میپراخت و آنها را در بین روشنفکران زادگاهاش و سایر دوستان توزیع میکرد.
وحید، یکی از اعضای حزب خاطرهای از وکیل خان را بازگو میکند:
«خوب به یاد دارم، چند سال پیش، زمانی که جمعیتیها زیر نام "جنبش رستاخیز تغییر" ولی در حقیقت برای کسب امتیاز از دولت دستنشانده، در چند قسمت شهر کابل خیمههایی برپا کرده بودند و عطا از مزار گلو میپنداند که حنیف اتمر نماینده داعش در افغانستان بوده و عامل کشتهشدن چند مظاهرهکننده جمعیتی است و اگر دولت، اتمر را محاکمه نکند او تظاهرات میلیونی "نارنجی" را به راه خواهد انداخت.
ما در دفتر مرکزی حزب کنفرانسی داشتیم که آیا میشود هر حرکت و جنبشی ولو با شعارهای مردمی را، تودهای بنامیم. نمونههایی از جهان منجمله "جنبش همبستگی – لهستان"، "انقلاب نارنجی - اوکراین"، "شبهنظامیان امریکای لاتین"، " شبهنظامیان سلوا جودم - هند"، "خیزشهای اخیر علیه دولت مردمی ونزویلا" و... داده شد و نیرنگهای این نوع جنبشهای ارتجاعی به بحث گرفته شدند. تاکید بر این شد که جنبشی را میتوان مردمی نامید که از خصال ذیل برخوردار باشد: دارای خواستهای مردمی؛ غیروابسته به دول خارجی؛ رهبری مردمی و غیرارتجاعی؛ متشکل از تمام اقوام و ملیتهای کشور؛ حضور فعال زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی بوده و رهبرانش در حرف و عمل یکسان و دور از هرنوع وابستگی به ارتجاع و صادق باشند.
اما یکی از شرکتکنندگان در این برنامه پافشاری میکرد که باید در این شرایط با عطا متحد شد چون برضد دولت ایستاده است. هرچند تمام اشتراککنندگان به وی توضیح دادند که فرقی میان عطا و دولتمندان کنونی وجود ندارد، ولی تاکید وی ادامه یافت. دگروال وکیل خان از جایش برخاسته و با صدای بلند گفت: "هیچ فرقی بین عطا و اتمر وجود ندارد. هردوی شان از یک آخور کاه میخورند. به یاد داشته باشید روزی خواهد رسید که عطا و اتمر در کنار هم با دهن پرخنده خواهند نشست. امروز برای اهداف حزب همبستگی از جانم میگذرم، ولی اگر روزی حزب مرتکب چنین خیانتی شود، من از اولین کسانی خواهم بود که دفتر را به آتش خواهم کشید!"
امروز وقتی اتمر و عطا را در هنگام کارزارهای انتخاباتی در آغوش یکدیگر دیدم، سخنان دقیق زندهیاد دگروال وکیل خان به خاطرم آمدند.»
عبدالوکیل انسان شرافتمندی بود که میهندوستیاش را با موضعگیری قاطع در برابر سران میهنفروش خلقی-پرچمی، اشغالگران امریکایی و متحدان و مزدوران تنظیمی-طالبی ثابت نموده و تا پای جان صادقانه به تعهدش به منافع مردم وفادار ماند.
خواجه عبدالوکیل بر آموزش سیاسی تاکید میورزید و به جوانان حزب در جریان جلسات پانزده روزه میگفت که بدون داشتن ایدیولوژی علمی و مترقی هیچ مبارزهای به پیروزی نرسیده و نخواهد رسید. او با دید انتقادی به گذشته خویش به راهش وفادار ماند و تا آخرین رمق زندگی از آن عدول نکرد.
«حزب همبستگی افغانستان» با نشر گوشههایی از زندگی عبدالوکیل ضمن ابراز تسلیت به خانواده و دوستانش بر ادامه راهش پافشاری نموده و به آن عده از اعضای ناآگاه احزاب مزدور که فریب رهبران خاین خود را خوردهاند توصیه مینماید تا از آن احزاب اخوانی و غیراخوانی اجیر بریده و به افشای جنایات و خیانتهای رهبران شان پرداخته و از صداقت و انتقاد از خود عبدالوکیل بیاموزند. زندگی وکیل خان سرمشقیست به آن روشنفکران سرگردان و دلمرده و ناامید که باید موضع بیتفاوتی و سکوت و ننگ پیوستن به جبهه ارتجاع را ترک گفته و در کنار مبارزهي مردم بیایستند.
یاد و خاطره زندهیاد عبدالوکیل و سایر جانباختگان حزب همبستگی گرامیباد!