قربانیان اگر اجرای عدالت در برابر جنایتکاران را بدست گیرند!
- رده: گزارشها
- نویسنده: سرور
- منتشر شده در سه شنبه، 07 جوزا 1392
به تاریخ ۲۷ ثور امسال مرد غریبکاری بنام شریف در ساحهی بین قلعه شاده و نوآباد مربوط شهرغزنی شبانه توسط یکی از جلادان حزب وحدت به قتل میرسد.
قضیه از این قرار بود:
باند جنایتکار حزب وحدت در غزنی قومندان فاسد و خونخواری دارد بنام ضابط اکبر قاسمی که در جریان جنگهای خانمانسوز تنظیمی کابل نیز در چپاول و کشتار از پیشقراولان این حزب منفور بود. او نیمچه قومندان اوباشی دارد بنام شاه جهان که مسکونهی قلعه شادهی مرکز ولایت غزنی است.
شاه جهان با استفاده از فقر و تنگدستی زن جوان و مظلومی که نفقه شوهر معیوب و چند کودک به دوشش بود، او را به دام انداخته و در بدل پرداخت پول ناچیز از وی سؤ استفاده جنسی میکند. رابطه زن با این انسان پست در عالمی از تردید و دودلی ادامه داشت. از یکطرف به دلیل ناداری، یا ناظر مرگ تدریجی خانواده فقیر خود میبود و از طرف دیگر در بدل رسیدن به لقمه نانی، عزت و غرور خود را باید قربانی جنایتکاری می ساخت.
بعد از تحمل فشار های گوناگون، شکنجه روانی و ترس از رسوایی، بالاخره زن تصمیم خود را میگیرد که بیشتر ازین بازیچه دست این فرومایه نباشد و می خواهد به این رابطه ناپاک پایان دهد.
شاه جهان که در مکتب رذالت حزب وحدت آموزش دیده کجا به آسانی این شکار آسان و ارزان را از دست میدهد. او به مثابه یک جنایتکار حرفه یی و مسلکی این زن را تهدید کرده برایش میگوید:
«یا بعد از این بطور رایگان این خدمات را برایم فراهم می سازی ویا خودم آبرویت را بریزم وبه همه بگویم که بچه های این زن مال من است!»
تهدید شاه جهان جانی کارساز میافتد و زن بیچاره دوباره در دام هوس حیوانی این کثافت گرفتار میآید.
در یکی از شب ها وقتی شاه جهان به سراغ این زن می آید تصادفا شوهرش بیدار می شود، می بیند که مجاهد راه حق! و منادی سر سپرده راه اسلام! چشم ناپاکش را به ناموس او دوخته است. بعلت ناتوانی سرو صدا راه می اندازد و از همسایه ها طالب کمک می شود. این مجاهد پاکباز! چون برای دفاع از اسلام و ناموس ِ وطن و مردم، سلاح به کمر بسته بود! با همان سلاح ِ بخاطر جهاد، در عالمی از بی ناموسی شوهر زن فقیری را بدون هیچ گناهی به قتل رسانده و فرار میکند.
زن در ابتدا به عنوان قاتل در زندان می افتد. در بیدادگاهی بنام افغانستان کسی که محاکمه و مجازات نمی شود همین قاتل اصلی است که به خاطر داشتن پول و تفنگ و حاضر باش و حمایت قوی دولتی تا سرحد معاون رئیس جمهور، آزاد و بدون نگرانی به عیش و جنایت خود ادامه میدهد.
این قضیه به زودی و پیش از آنکه به رسانه های سرکاری درز کند و یا بین مردم شایع شود، رویش خاک انداخته می شود طوری که به جانب مقتول مبلغ یک لک وپنجاه هزار افغانی بعنوان حق السکوت پرداخته و آنان را تهدید به مرگ میکنند تا از زبان شان چیزی بیرون نشود. ضمنا با سؤاستفاده از عقاید آنان برای تضمین اینکه مبادا چیزی برای دیگران بگویند، همه را با این مضمون قسم میدهد:
«شما را قسم به خدا که راجع به این حادثه از دهان تان چیزی بیرون نشود.»
این نوع جنایات به هیچوجه تازگی ندارد. عین همین ماجرا را سال گذشته در ولایت بامیان شاهد بودیم. سید هادی واحدی بهشتی یکی از وکیلان شورای ولایتی بعد از تجاوز بالای شکیلا وی را به قتل رسانیده، قربان شوهر خواهر بیگناه و بی خبر از همه چیز قاتل معرفی میشود و بعد وانمود ساختند که این دختر نو جوان خود کشی کرده است.
تا این دولت فاسد و پوشالی باشد با همین سیستم مردم سالاری! امریکایی و خاموشی مردم، این حادثه وهزاران حادثه مشابه دیگر اتفاق می افتد و بی سر و صدا در دل تاریخ خواهد خوابید.
در افغانستان که دادگاه و دادرسی وجود ندارد، فقط یک راه به مردم میماند: عدالت را به دست توانای خود بگیرند. این کار ناممکن نیست. اگر به فرض سید هادی واحدی بهشتی و یا یکی از جمله صد ها جانی مثل او از طرف دادگاه مردمی محاکمه صحرایی می شد و جزای خود را می دید، چون این خاینان خایف هستند، یقینا جرئت ادامه جنایت و دریدن عصمت زنان بی نوای ما از آنان سلب می شد و لا اقل پای شان را به اندازه گلیم شان دراز میکردند.