وضع ابتر شفاخانه صحت طفل کابل و مرگ ۱۵٠٠ کودک
- رده: گزارشها
- نویسنده: سمیر
- منتشر شده در شنبه، 28 ثور 1392
چند روز قبل بانک جهانی اعلام نمود که افغانستان به یک شاخص اهداف هزاره سازمان ملل در تامین آب آشامیدنی صحی دست یافته و در زمینه صحت نیز به این اهداف نزدیک شده است. ادعایی که حتی مسئولین برنامه آبرسانی دولت افغانستان در درستی آن ابراز تردید کردند.
برای اینکه نشان دهم سازمانهای جهانی به خاطر فریب افکار عامه جهان چطور آمار و ارقام دروغین از وضعیت افغانستان ارائه میدهند، گزارشی در مورد وضعیت ابتر بزرگترین شفاخانه افغانستان که در چندقدمی ارگ ریاست جمهوری و وزارت صحت عامه قرار دارد تهیه دیدهام که با توجه به آن میشود وضعیت خدمات درمانی را در نقاط دورافتاده کشور حدس زد و به دروغپردازی بانک جهانی نفرین فرستاد.
طی ۱۱ سال تجاوز امریکا، نود در صد از ده ها میلیارد دالر «کمک» به افغانستان اختلاس شده و باقی ماندهاش در پروژه های کوتاه مدت و یکبارمصرف ضایع گردید اما برای تقویت بنیاد اقتصادی کشور که دراز مدت و جنبه تولیدی داشته باشد، خشت بالای خشت گذاشته نشد. تعلیم و تربیه و صحت دو سکتور حیاتی اند که در افغانستان جز تبلیغات کرکننده و برجسته ساختن آمار راست و دروغ، در زمینه های کیفیتی و عملی کار قابل توجهی صورت نگرفته است.
شفاخانه صحت طفل کابل یکی از تاسیساتی است که حدود چهار دهه قبل به کمک ایندرا گاندی دختر جواهر لعل نهرو، صدراعظم وقت هندوستان اعمار گردید و یگانه مرکز تداوی و اکمال تخصص داکتران در افغانستان میباشد که بزرگترین شفاخانه اطفال در سطح کشور است. این شفاخانه با داشتن چهار وارد داخله، جراحی، اورتوپیدی، گوش و گلو و حدود ۵٠٠ کارمند و ٣٥٠ بستر روزانه ٦٠٠ تا ٨٠٠ نفر مراجعین را میپذیرد.
این شفاخانه طی سالهای گذشته از خدمات طبی هند برخوردار بود، اما درین اواخر موسسات و نهادهای غیر دولتی به جانش چسپیده و آن را به حدی درگرداب فساد غرق ساخته اند که اثری از بهبود وضعیت در آن دیده نمیشود، درحالیکه ادعا میشود میلیون ها دالر کمک از سوی کشورهای ترکیه و کانادا و ... تا حال هم وعده و هم به مصرف رسیده است. چنین حالت باعث گردیده تا روزانه ده ها کودک بیمار جان خود را ببازند و تعداد قابل توجهی که توان مالی دارند جهت تداوی به خارج از کشور بروند.
بر اساس ارقام دقیق، سال گذشته بیش از ۱۵٠٠ مریض در این شفاخانه جان باختند که رقم بالایی از مرگ و میر کودکان را نشان میدهد. چرا وضعیت در شفاخانهای که در چند متری ارگ ریاست جمهوری قرار دارد اینچنین اسفناک است؟ هرگاه وضعیت دقیقتر بررسی گردد، دیده میشود که موجودیت سیستم مافیایی و دستگاه فاسد و زنگ زدهی کرزی بعنوان علتالعلل گندیدگی های موجود در این شفاخانه و رقم بالای مرگ و میر اطفال را سبب گردیده است که چند مورد را با تفصیل بیشتر شرح میدهم.
نبود امکانات لازم
ادویه و لوازم ضروری برای کمک های اولیه در اتاق عاجل این شفاخانه پیدا نمیشود تا داکتر موظف فوری به مریضانی که از مناطق مختلف افغانستان به امید شفایابی جگرگوشه های شانرا به آنجا میآورند رسیدگی لازم نماید. داکتر به مریضدار نسخه مینویسد تا بیرون از شفاخانه ادویه لازم را بیاورد. بار ها اتفاق افتاده تا قبل از رسیدن ادویه، مریض تلف گردد. قیمت ادویه در دیپوی به اصطلاح دولتی و دواخانهی نزدیک شفاخانه چندین برابر گرانتر از بازار است و این هم دامی است برای مریضداران تا جیب های شان را خالی کنند.
یکی از واردهای شفاخانه
تا چندی قبل دراتاق عاجل وسایل ابتدائی طبی از قبیل آله فشار، نیبولایزر، مانیتور (جهت کنترول علایم حیاتی مریض)، ان جی تی، سکشن تیوب، فولی کتیتر وغیره که بهای زیادی هم ندارد، در دسترس داکتران قرار نداشت.
ادویه موجود در شفاخانه کم، محدود، بی کیفیت و تاریخ تیر شده است. زیرا اکثرا ادویه و وسایل امدادی اولا در همان بندر اول، از سوی موسسه مذکور خورد و برد میشود و بعدا در بندر دوم، مقامات تحویل گیرنده چاره شان را میکنند. به همین دلیل بارها دیده شده در دیپوهای شفاخانه بجای ادویه با کیفیت و دارای تاریخ انقضای طولانی تر، ادویه بیکیفیت و تاریخ تیرشده آورده میشود. گاهی با آنکه نیاز مبرم مریضان به دوا بیداد میکند ولی برعکس ادویه تا حدی در دیپو شفاخانه بدون استفاده باقی میماند که تاریخ انقضایش به پایان میرسد. چنانچه سال گذشته دو موتر ادویه بنابر همین دلیل به کثافتدانی انداخته شد.
یک تن از داکتران موظف در شفاخانه صحت طفل گفت:
«وقتی نهاد یا فردی به شفاخانه ادویه مساعدت میکند تاریخ انقضایش درست است که بعد از ارزیابی در دیپو ذخیره میگردد ولی همین که مدت کوتاهی گذشت بنابر معاملات پشت پرده (به گمان اغلب دوباره به بازار عرضه میگردد) به جایش ادویه تاریخ تیر شده گذاشته میشود که باعث تعجب همه ما میشود.»
برای انجام معاینات ساده خون و ادرار، التراسوند، ایکو، ستی سکن و دیگر معاینات روزمره، مریض باید به بیرون از شفاخانه برده شود. بار ها اتفاق افتاده که مریض در طول راه جهت انجام این معاینات فوت کرده است. ماشین ایکوکاردیوگرافی که توسط افغانهای مقیم آسترالیا کمک گردیده بود، فردای نصب شدن خراب اعلام شد و تا هنوز قابل استفاده نیست.
وسایل مجهز جراحی که برای عملیات خانه کمک شده بود مثل زدن سرمه از چشم در همان راه دزدی شد و اصلا به شفاخانه نیامد. یک ماشین کهنه التراسوند با کیفیت بسیار پایین در شفاخانه موجود است که تنها دوساعت در روز کار میکند، متباقی مریضان باید به بیرون از شفاخانه معاینات خود را تکمیل کنند.
مسئولین شفاخانه که صاحب کلینک های شخصی اند، هرگز برای فعال کردن وسائل و امکانات رایگان شفاخانه تلاشی بخرج نمیدهند زیرا روزانه ده ها مریض از شفاخانه به آنجا فرستاده میشوند که هریک ماهانه سهم خود را از آن بدست میآورند.
کمبود پرسونل
مشکل دیگر این شفاخانه کمبود نرس، داکتر، خدمه، کارگر وغیره است که با تعداد کارمندان موجود این شفاخانه هرگز قادر به ارائه خدمات بهتر به موج سیل آسای بیماران نیستند. از طرف دیگر یک تعداد پرسونل مفت خور شفاخانه که با مقامات بالا روابط نزدیک دارند و دهن جوال را با آنان میگیرند، اصلا دست به گرم و سرد شفاخانه نمیزنند. به همین دلیل داکتران، نرس ها و کارگران شرافتمند با ۳۶ ساعت کار در ایام نوکریوالی، خود را وقف مریضان میسازند که کار و زحمت اینان با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست.
به دلیل سرد بودن اتاق های بیماران، تلفات آنان در فصل سرما دو برابر فصل گرما است
دلیل دیگری که یک تعداد پرسونل به کار علاقه نمیگیرند و یا در جریان کار از مریضان پول اخذ میکنند اینست که معاش آنان کفایت زندگی شان را نمیکند. مثلا یک داکتر هفت هزارافغانی معاش دارد بعلاوه سه هزار افغانی در بدل ۳۶ ساعت اضافه کاری که مجموعاٌ ده هزار افغانی میشود. او باید حداقل ده هزار افغانی کرایه خانه بپردازد، پول نان و لباس، کرایه موتر و سایر ضروریات زندگی را چگونه پوره کند؟ داکتر چارهای ندارد جز آنکه دست به مریضدار دراز کند و از او بنام شیرینی پول طلب کند. این مسئله باعث لطمه دیدن شخصیت داکتر و بدنامی او در جامعه میشود که مقصر اصلی آن دولت فاسد فعلی است که زمینه زندگی آبرومند را از داکتران میگیرد.
علاوتا «غم نان» تعدادی از پرسونل طبی را به حدی خوار ساخته که مجبور میشوند خلاف مسلک شان به کار های شاق دیگری در خارج از شفاخانه بپردازند. بنا نمیتوانند انرژی لازم خود را صرف خدمت به مریضان شفاخانه نمایند. طبعا کار بگونه درست انجام نمیشود، ناوقت به محل کارمیآیند و زودتر شفاخانه را ترک میگویند چرا که باید به کار دیگر خود نیز برسند تا آذوقه زن و فرزند خود را پیدا کنند.
ساعات کار بیش از حد، تعداد بیحساب مریضان، شکم گرسنه داکتر و نبود آرامش فکری بعلت کمتر بودن عاید شان نسبت به یک کارگر ساده همه باعث میشوند تا داکتران تمرکز فکری خود را از دست داده برخورد ناسالم با مریض و مریضداران داشته باشند.
ده ها مریض روزانه بصورت پنهانی و غیرمسلکی در اتاق عاجل با شرایط بسیارخراب توسط یک سیت تعقیم ناشده ختنه میگردند و از آنان پول اخذ میگردد که باعث انتقال امراض بسیار خطرناک از یک طفل به طفل دیگر میشود. این بیمبالاتی از چشمان ریاست شفاخانه پنهان نیست. از آنجاییکه رییس خودش در مقابل زیردستان دهن پر آب است بخاطر حفظ مقام ریاست و خاموش نگهداشتن دزدی هایش نمیتواند چیزی بگوید. این مرگ خاموشی است که هموطنان ما با اعتماد به چپن سفید داکتر، اولاد خود را به داکتران میسپارند ولی نمیدانند که چه عاقبتی در انتظار اطفال شان در کمین است.
یکی از نرس های موظف در شفاخانه که نخواست نامش فاش گردد، میگوید:
«مدیر نرسنگ شفاخانه اوباشی است که گاهی با تفنگچه و گاهی هم با دشنام های بسیار رکیک سایر پرسونل را تهدید کرده، در خنته و اخاذی پول از مریضداران دست بالایی دارد. این آدم در شب های نوکریوالی خود چندین بار تلاش کرده تا از دختران جوان پایواز به گونهی بیشرمانه سواستفاده نماید. از آنجاییکه دم این مکروب به مقامات ارشد دولتی و استخبارات گره خورده، کسی جرأت رویارویی با وی را ندارد. این کثافت حتا گاهگاهی بخاطر نمایش قدرت، پیش چشم دیگران به رییس شفاخانه هم میتازد تا نشان دهد که یکه تاز میدان است.»
معمولا مریضداران آشنا با وضعیت بد شفاخانه به تازه واردین گوشزده میکنند که به زنان و دختران شان که مجبور اند منحیث پایواز شب بگذرانند، توجه میدهند که نباید تنها از وارد بیرون شده در دهلیز ها بروند.
فقدان تجهیزات
کمبود تجهیزات مشکل دیگریست که با گذشت هر سال از عمر شفاخانه، وسایل فرسوده شده ولی جایش را هرگز وسایل مدرن طبی نمیگیرد. با وجود تمام مشکلات موجود، سال گذشته بیشتر از پنجهزار طفل مریض با ابتدائی ترین وسائل و کمترین امکانات در عملیات خانه این شفاخانه توسط داکتران زحمتکش عملیات گردیدند که اکثراٌ برای تعقیم دستها مایع انتی سپتیک و حتا آب صحی پیدا نمیشد، بگذریم از نبود برق، اتاق های سرد، فقدان دهها وسیله اولیه لازم درعملیات خانه و ....
آمار و ارقام «وفیات» شفاخانه صحت طفل طی یک ماه در یک سند رسمی شفاخانه
در کنار تمام بدبختی های دست و پا گیری که جامعه ما را به سوی نیستی کشانده، شیوع امراض مزمن و خطرناک است که بستگی مستقیم با محیط آلوده، ازدحام بیش از حد ترافیک، استعمال مواد کیمایی در طول دهه های جنگ و تراکم نفوس دارد، مصیبت دیگریست که شانه های مردم ما را خم ساخته است.
چون پست ریاست شفاخانه ها مثل سایر پست های مهم افغانستان یا بر اساس مناسبات و یا پرداخت پول به افراد داده میشود، بناٌ چنین وضعیت فلاکتبار نه وجدان شان را تکان میدهد و نه هم چوکی آنان را در خطر میاندازد. اینان همه غرق زراندوزی، عیاشی و خوش خدمتی مقابل بالا دست های خود هستند تا خدمت به مردم.
وزارت صحت که جزئی ازین دستگاه فاسد و شاریده است آیا نمیداند که درین شفاخانه چه میگذرد؟ مریضانی که در اتاق های سرد با کمپل های چرکین و بدن های بیمار افتاده اند چه درد هایی را میکشند؛ وسیله گرم کردن سیرم هنگام تزریق در شفاخانه پیدا نمیشود؛ در اتاقی که ظرفیت پنج مریض را دارد پانزده مریض افتاده و چپرکتی که برای یک کودک ساخته شده دو تا سه کودک در آن خوابیده که اوکسیجن طبیعی هم برایشان کفایت نمیکند؛ اتاق پانسمان مخروبهای بیش نیست؛ دروازه ها بدون قلفک و زنجیر اند؛ تشناب ها شکسته، شیردانها همه خراب؛ بوی بد عفونت در اتاق ها؛ بستر های شاریده با روی جایی های چرکین؛ غذای داکتران برنج خشک با چند دانه کچالوی با آب و روغن خام و بستر خوابش چپرکت مریضان و ... سایر نابسامانی هایی که لیست آن بسیار طویل است و حالت شفاخانه را به مرداب خانهای مبدل ساخته است.
در همین وضعیت اخیراٌ هفتاد لک افغانی را بجای اینکه صرف نیازهای اولیه کنند به رنگ شفاخانه مصرف کردند چیزیکه برای نمایش بود درحالیکه نیازهای جدیتر و حیاتی تر موجود بود که این پول در آن بخش ها به هزینه گردد.
آمار مرگ و میر کودکان در سه ماه زمستان حدود دو برابر موسم گرما است. دلیلش سردی هوای اتاق های شفاخانه است که پول تیل سوخت آن به جیب مقامات میریزد و اطفال مردم غریب در هوای سرد شفاخانه جان میبازند. مرگ این تعداد اطفال برای مقامات کوچکترین ارزشی ندارد، زیرا ارجمندی های خودشان در خارج تداوی میشوند.
شفاخانهای که مردم از نقاط مختلف افغانستان به امید نجات کودکان شان به آن مراجعه میکنند و تنها در سال گذشته ٢۶٠٠٠ مریض داخل بستر داشت، از ابتدائی ترین وسائل و سهولت های طبی محروم است، مورد چور و تاراج دزدان قرار گرفته، بیشتر به ویرانه میماند تا شفاخانه. باچنین وضعیتی مشت نمونه خروار میتوان حدس زد که شفاخانه های دیگر در گوشه و کنار دور دست کشور چه حالت وحشتناکی خواهد داشت.