فلاکت و تیره‌بختی مردم ننگرهار زیر ساطور طالبان

کودک زباله‌گرد در جلال‌آباد

ننگرهار از جمله پنج ولایت بزرگ و مهم افغانستان می‌باشد که ۲۲ ولسوالی دارد. این ولایت قطب صنعتی شرق کشور و یکی از کانون‌های ناامنی و دربدری مردم دردمند افغانستان به ‌شمار می‌‌آید. مرکز این ولایت، جلال‌آباد نه ‌تنها در سطح ننگرهار، بلکه برای چهار ولایت دیگر کشور نیز شهر بزرگ به ‌شمار رفته و مردم ولایات همجوارعموماً مواد اولیه مورد نیاز خود را از این شهر تهیه می‌‌کنند. ننگرهار حدود یکونیم میلیون نفوس دارد.

جلال‌آباد در امتداد راه ترانزیتى کابل - پشاور قرار داشته و فاصله آن از تونل درونته تا خط فرضى دیورند ۹۲ کیلومتر است. مسیر کابل - تورخم، مهم‌ترین دالان صادرات و واردات محصولات بین افغانستان و پاکستان محسوب شده و باعث گردیده تا هم اهالی آن راهی برای به‌دست‌آوردن لقمه نانی داشته باشند و هم این شهر در اقتصاد کشور و به‌ویژه اقتصاد ولایات شرقى نقش به‌‌سزایی ایفا نماید.

این ولایت شمارى از کارخانه‌های بزرگ و کوچک را در خود جا داده است به‌طور مثال چند کارخانه بزرگ سنگ‌ مرمر در ولسوالی سرخرود که برای بازار ولایات مختلف کشور و پاکستان تولید دارند،‌ کارخانه تولید دیگ بخار راشکو بابا، کارخانه تولید ریکشا، کارخانه‌های دیگری که در زمینه تولید سیخ گول، تولید ادویه‌جات، کیبل برق، تراشکاری سنگ‌های قیمتی و نیمه‌قیمتی، تهیه نمک و روغن ‌زیتون و... فعالیت داشته و همه محصولات باکیفیتی را عرضه می‌دارند.

طی بیست سال اشغال وطن ما توسط امریکا و ناتو، نظامیان امریکایی در منطقۀ «خلیزی» ولسوالی هسکه‌مینه و در مومنددرۀ ولسوالی اچین پایگاه‌هایی ساخته بودند که زیر نام «مبارزه علیه تروریزم»، بالای مردم بی‌گناه مرتب بمب‌های مدهش ریخته و هزاران تن را به قتل رسانیدند. اشغالگران بارها مراسم عروسی و گرد‌هم‌آیی های مردمی را هدف قرار داده باعث قتل و ویرانی فراوان گشتند. به‌طور نمونه به تاریخ ۱۶ سرطان ۱۳۸۷ نیروهای امریکایی با ریختن بمب بر مراسم عروسی در قریه ده‌بالای هسکه‌مینه، عروس و ۵۱ تن از زنان و کودکان را به شهادت رسانیدند. اینان حتا «مادر بمب‌ها» را در ننگرهار آزمایش کردند که تا امروز مردم از اثرات منفی محیط‌‌‌زیستی آن رنج می‌برند و از جمله فیصدی بلند نوزادان ناقص در آنجا ثبت می‌شود.

تا قبل از نصب دوباره طالبان به قدرت توسط امریکا و غرب، در هر فصل بهار میله گل نارنج با برنامه‌های مختلف فرهنگی و مشاعره در ننگرهار برگزار می‌‌شد که حدود نیم‌قرن قدمت تاریخی دارد. همچنین این ولایت موسیقى ویژه‌ای دارد که با آلات موسیقی مخصوص مثل طبله، رباب و سه‌تار نواخته و تنظیم می‌شود، اما همانند سایر ولایات، باشندگان ننگرهار نیز از نگاه فرهنگی عمداً عقب ‌نگهداشته ‌شده‌اند. دهه‌ها ناامنی و حاکمیت باندهای بنیادگرای جهادی و طالبی باعث گردیده تا اکثر کودکان و نوجوانان این ولایت از تعلیم به دور مانده و زمینه سهل‌تر رشد بنیادگرایی، زن‌ستیزی، انجماد فکری و سایر امراض اجتماعی مهیا گردد. گروه‌های مختلف ارتجاعی و مزدور مثل جهادی‌ها،‌ طالبان، داعشی، سلفی و وهابی با استفاده از این بستر مناسب، در میان کودکان و جوانان به سرعت به سربازگیری پرداخته‌اند تا به اهداف شان -تبدیل کشور ما به مرکز جهانی فاشیزم مذهبی و تخته خیز جهت صدور تروریزم به کشور‌های رقیب امریکا- نایل آیند.

با تمام منابع طبیعی و غنی و طبیعت مناسب، نیاز به تذکر ندارد که همانند تمامی سایر ولایات میهن ما، هیچ رژیم و دستگاهی به پیشرفت و ترقی ننگرهار اقدامی ننموده و مردم زحمتکش آن از برق و سرک و شفاخانه و مکتب و خلاصه ابتدایی‌ترین امکانات کاملا محروم بوده و نسل چهار دهه گذشته، فقط و فقط از زندگی طعم فقر و ناامنی و زجر را چشیده‌اند.

وضع امنیتی پس از حاکمیت طالبان:

کودکان زباله‌گرد در جلال‌آباد
کودکان زباله‌گرد در جلال‌آباد
کودکان زباله‌گرد در جلال‌آباد

  • با به قدرت رسیدن دوباره طالبان در همان روز‌های نخست تعداد زیادی به شکل مرموز به قتل می‌رسیدند و همه روزه اجساد بدون هویت از کنج و کنار شهر به دست می‌آمد. حتا حدود دو ماه بعد از تسلط دوباره طالبان آب کانال این ولایت بنا به دلایلی از درونته مسدود شد. مردمی که در حواشی نهر این ولایت زندگی می‌کنند ادعا داشتند که اجساد زیادی بدون سر و با دستان بسته، از این نهر بیرون آورده شد. عده‌ای از ملاهای وهابی و سلفی هم کشته ‌شده و اجساد شان در گوشه‌های شهر انداخته می‌شد.
  • یکتن از باشندگان ناحیه دوم شهر جلال‌آباد به نام عبدالله که باشنده اصلی ولسوالی علیشنگ لغمان بوده و پیشه چوب‌شکنی داشت، در یکی از مساجد‌ ملا امام نیز بود. در سنبله ۱۴۰۰ وی را به بهانه چوب‌شکنی سمت ولسوالی چپرهار برده و با تبر خودش سرش را از تنه‌اش جدا کرده‌اند. سر وی از چوک انگور باغ و تنه‌اش بعدا از منطقه رینگ‌رود به دست آمد.
  • یک تن از دکانداران (نام محفوظ) ساحه حوض‌خشک که از چنگ این وحشیان زنده بیرون آمده، داستان خود را چنین حکایت می‌کند:

    «روزی که جنازه رحیم‌الله حقانی از سران تربیه‌کننده انتحاری بود، یکی از دکانداران شهر پرسید که به جنازه حقانی نمی‌روی. من هم چند دشنام نثار حقانی نموده گفتم به جنازه سگ می‌روم اما به جنازه قاتل هموطنان خود هرگز نمی‌روم. کسی از این گفتارم به طالبان شیطنت نموده،‌ فردای همان روز در دکان خود نشسته بودم که چند تن طالب نقاب‌پوش آمده و مرا با خود اول به قومندانی امنیه و بعد موتر خود را تبدیل و با چشمان بسته مرا به طرف ولسوالی چپرهار جایی که کشتارگاه این وحشیان بود، بردند. تا سرحد مرگ شکنجه و با میل سلاح‌های شان تنم را تکه تکه کردند و بین خود تبصره داشتند که باید او را بکشیم. یکی می‌گفت سرش را با چاقو جدا کنیم و دیگری می‌گفت وقت کم است چند مرمی به فرقش شلیک نموده رهایش کنیم و من هم گریه و زاری نموده می‌گفتم به لحاظ خدا مرا نکشید چون یگانه نان‌آور خانه‌ام هستم. نمی‌دانم چه شد که فرصت نکردند بکشند و مرا با چشمان بسته رها کرده خود به سرعت از ساحه گریختند. وقتی چشمانم را باز نمودم دیدم هر طرف اجساد زیادی افتیده و بو گرفته و در درخت‌ها هم چندتا جسد کشته‌شدگان آویزان اند. تمام بدنم می‌لرزید، با ترس و بیم فورا از آن جا فرار کردم.»

  • به تاریخ ۲۸ اسد سال ۱۴۰۰، سالروز استقلال جوانان شهر جلال‌آباد بیرق سه رنگ کشور را در جاده‌های شهر با خود حمل می‌کردند که با برخورد شدید نیروهای طالبان روبرو گردیدند. جوانان نیز مقاومت نموده خواستند بیرق را در ارتفاعی در داخل شهر آویزان نمایند که از طرف طالبان بالای شان شلیک شده و سه تن از هموطنان ما شهید می‌شوند.
  • به تاریخ ۲۰ ثور سال ۱۴۰۳ مردم منطقه باریکاب ولایت ننگرهار راهپیمایی‌ای را در اعتراض به غضب خانه‌های شان به راه می‌اندازند. این ساحه نمراتی اند که دولت سابق توزیع نموده و اهالی با بسیار مشکل سرپناهی برای شان اعمار کرده‌اند اما طالبان می‌خواستند با زور این خانه‌ها را اشغال کنند. طالبان بالای معترضان شلیک نموده و سه تن را جابجا و در روز روشن به قتل رسانیدند. مردم مقاومت نموده و مسئله زمین لاینحل ماند.
  • به همین منوال افراد بی‌شماری از نظامیان پیشین،‌ روزنامه‌نگاران محلی، روشنفکران، فعالان جامعه مدنی و حتا داکتران و انجینران و کسبه‌کاران توسط گروه جهل به صورت مرموز لادرک و سربه‌نیست می‌گردند. اکثر بازماندگان و وابستگان قربانیان از بیم و ترس نه اظهار می‌دارند که قاتل کی بود و نه مرجعی دارند برای شکایت و بازخواست دارند.

بر علاوه قتل و کشتار حوادث دزدی و چپاول همانند گذشته جریان داشته و با وجود ده‌ها پاتک و پوسته تلاشی، دزدان و رهزنان شناسایی و دستگیر نمی‌گردند. مردم تبصره دارند که این حوزه‌ها هم از دولت گذشته آموخته و با دزدها همدست اند.

فشار و مشکلات روانی مردم:

بعد از به قدرت‌گیری طالبان جهالت‌پیشه و جانی مردم ولایت ننگرهار نیز همانند سایر نقاط کشور، با شرایط وخیم اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مواجه گردیده و به انواع فشارهای روانی گرفتار شده‌اند که به چند مورد مختصر اشاره می‌‌نماییم:

  • نبود آزادی‌های فکری، مدنی، اجتماعی، فرهنگی، اظهار عقیده، مطبوعات وغیره بخصوص برای زنان، جوانان این ولایت را تحت فشار وصف‌ناپذیر روحی و روانی قرار داده و آمار خودکشی میان جوانان و بخصوص دخترانی که از ادامه تحصیل باز داشته شده‌اند، افزایش یافته است.
  • تحمیل داشتن ریش دراز برای تمامی مردان، پوشیدن کلاه برای کارمندان دولتی، تهدید سلمانی‌ها جهت نتراشیدن ریش و نپذیرفتن فرمایش هر نوع مدل‌ موی پسران و غیره، و خلاصه نبود این نوع آزادی‌های فردی و ابتدایی در بالا رفتن فشار روحی و روانی نقش بارزی داشته است.
  • پیدا نکردن کار و شغل برای کارگران و مخصوصا روزمزدان، اخاذی ماموران امارت از کراچی‌داران و دست‌فروشان و ریکشاه‌داران شهر و... در شرایطی که اینان هیچ عایدی ندارند،‌ دمار از روزگارشان بیرون کرده است. وضع اسفبار اقتصادی خود باعث رشد چشمگیر دلمردگی و ناامیدی در میان جوانان شده و همه را وادار به ترک سرزمین شان می‌سازد. اکثر کارگران این ولایت به پاکستان و ایران رفته و در شرایط طاقت‌فرسا جهت تکافوی مصارف خانواده خویش جان می‌کنند.
  • مسدود بودن مکاتب، پوهنتون‌ها و مراکز آموزشی به روی دختران، خانه‌نشین نمودن کارمندان دولتی زن، مسدودیت کامل آرایشگاه‌ها، خیاطی‌های زنانه، تفریح‌گاه‌ها، کلب‌های ورزشی و غیره، زنان این ولایت را دچار اختلالات روانی و افسردگی شدید ساخته است. از جانب دیگر از آن جایی که آمار خشونت خانوادگی و فزیکی علیه زنان در ننگرهار خیلی بالا بوده و اما قربانیان هیچ حامی و مددگاری را سراغ ندارند، این باعث گردیده تا رقم خودکشی زنان بالا رود.
  • ممنوع قرار دادن موسیقی در مراسم عروسی و محافل خانوادگی و استفاده از ترانه‌های طالبی بجای موسیقی معمول و سایر همچو اقدامات عصر حجری، عامل دیگریست که کوچک‌ترین روزنه‌های زندگی و سرور را نابود ساخته و جامعه ننگرهار را غمزده و پژمرده ساخته است.
  • یکی دیگر از بلایای نازل شده توسط طالبان بالای مردم این ولایت نماز اجباری در مساجد است. هنگام نماز ماموران امربالمعروف سوار بر موتر‌های شان از طریق بلندگو‌ همه را تهدید می‌کنند تا دوکان‌های شان را بسته و در مساجد صف ببندند. جالب اینجاست که مزدورکاران و کسبه‌کاران و رهگذران را وادار می‌سازند اما خود حین نماز با رینجرهای شان در شهر چکر می‌زنند.

خیمه‌نشینان جلال‌آباد
باوجود هوای گرم غیرقابل‌ تحمل برخی باشندگان جلال‌آباد از فرط تنگدستی وادار به زندگی در خیمه‌های پلاستیکی اند.

تاثیرات فقر و تنگدستی در ننگرهار:

در ولایت ننگرهار نرخ بی‌کاری بسیار بالا رفته و نه تنها باعث زجر و بدبختی مردم گردیده بلکه تاثیر مستقیم روی وضعیت امنیتی داشته است. تهیدستی و بی‌روزگاری باعث این چند مسئله حاد گردیده است:

  • به علت تشدید فقر همه روزه در شهر جلال‌آباد، جوانان پسر و دختر، کودکان و سرسفیدانی به چشم می‌خورند که بنا به نبود منابع ثابت مالی دست به گدایی زده‌اند. پیرزنی به نام ذکیه که در مرکز شهر گدایی می‌کند،‌ با گریه و ناله دردش را چنین بیان نمود:

    «سه بچه داشتم که دوتا در اردو شهید شدند و یکی دیگر آن که سرباز پولیس بود در ولسوالی حصارک شهید شد. چون نه وزارت شهدا کمکی می‌دهد و نه هم تقاعدی شهیدانم داده می‌شود،‌ با این سر و موی سفید راهی نیافتم جز طلب خیرات. با همین گدایی مجبورم نفقه سه فامیل را برابر کنم. چه کسی درد و رنج ما را می‌شنود؟ چه کسی کمک می‌کند؟ آینده نواسه‌های من چه می‌شود؟»

    مثل ذکیه صدها مرد و زن کهن‌سال هر روز دروازه‌های مردم را تک تک نموده آرد، نان، پول نقد و لباس کهنه می‌خواهند. این پدیده در دو سال اخیر افزایش چشمگیر داشته است.
  • عده زیادی از نوجوانان و اطفال دختر و پسر با جمعآوری زباله‌ها، آهن‌پاره‌ها و پلاستیک و غیره تلاش دارند تا لقمه‌نانی را برای خانواده‌های بزرگ خود تهیه نمایند. اکثر اینان که پدران خویش را به دلایل مختلف فقر و جنگ از دست داده‌اند، خود بزرگ‌ترین فرزند و نان‌آور فامیل اند. اینان با به دوش کشیدن چنین بار سنگین از تعلیم و تربیت سالم به دور مانده و در مواجهه با خشونت‌های گوناگون،‌ به دام قاچاق و اعتیاد و فحشا و فساد ‌می‌افتند و یا هم سر از مدرسه‌ها بیرون می‌آرند.
  • افزایش مالیات کمرشکن یکی دیگر از عوامل فقر در این شهر است. بسیاری از دوکانداران و کسبه‌کاران از یک‌سو از کمبود عواید شکایت دارند و از سوی دیگر از افزایش مالیات نالیده و توان پرداخت آن را ندارند. مالیات سنگین از اقشار نادار،‌ عده‌ای را مجبور به دستبردار شدن از دکان و یا شغل شان کرده است.
  • فساد و رشوه‌ستانی در ادارات دولتی و بخصوص در نهاد‌های امنیتی پدیده دیگریست که از رژیم قبلی به میراث مانده و‌ مردم بینوا را به فغان رسانیده است. تا جایی که حتی دزدان و اوباشانی که دستگیر می‌شوند بعد از پرداخت رشوه به نهاد‌های امنیتی، دوباره رها می‌گردند.
  • اگر نهادهای داخلی یا بین‌المللی توزیع کمک‌هایی را برنامه بریزد،‌ با فشار مقامات امارت،‌ مکلف به پرداخت سهم بزرگ آن به افراد مورد نظر طالبان گردیده و عملا بدست نیازمندان نمی‌رسد.
  • عین مسئله حتا سکتور صحت را تحت شعاع قرار داده است. بارها طالبان مسلح داخل شفاخانه شده و با خشونت به داکتران شفاخانه مرکزی ننگرهار یا صحت عامه دستور داده‌اند تا به اقارب آنان رسیدگی کرده و سهم اختصاصی از دوا را در دسترس شان قرار دهند،‌ تا حدی که چیزی برای عرضه در سکتور خدمات صحی به دست دردمندترین مردم عام -که از ولایات دوردست با آخرین امیدها‌ به این شفاخانه‌های دولتی مراجعه می‌کنند- باقی نمی‌ماند.
  • اعتیاد به مواد مخدر در ولایت ننگرهار به شکل بی‌سابقه افزایش داشته است که علت اساسی آن در بی‌کاری و ناامیدی و درماندگی در زندگی است. در هر کوچه و پس‌کوچه جلال‌آباد، با جوانانی دیده می‌شوند که معتاد شده و تمامی اعضای خانواده‌اش را با مشکل دچار ساخته و شیرازه زندگی آنان را از هم ‌پاشانیده‌اند.

    گرچه در اوایل طالبان تعداد زیادی از معتادان را از شهر گرد ‌آوردند اما فعلاً در هر ‌کنج کنار و خرابه‌های شهر جلال‌آباد معتادان زیادی در هر سن و سال حضور داشته و هر روز بیشتر و بیشتر می‌‌شوند. گاهی طالبان این معتادان بیمار را به شکل وحشیانه و بی‌رحمانه لت و کوب می‌کنند تا به رهگذران ثابت گردد که امارت اسلامی جهت «محو» اعتیاد و هیرویین برنامه داشته و اجراات می‌‌‌نمایند!

    ذبیح‌الله (نام مستعار) از باشندگان شهر جلال‌آباد چشمدید خود را از برخورد طالبان با معتادان چنین بیان می‌‌دارد:

    «در یکی از روز‌های رمضان سال ۱۴۰۳ طالبان چهار نفر معتاد را دستگیر نموده اول شکنجه و بعد با دستان از پشت بسته در هوای سرد بین نهر شهر جلال‌آباد انداختند که از میان آنان تنها یک تن زنده از نهر بیرون و سه تن دیگر غرق شدند.»

    منبع دیگری نیز کشتن معتادان توسط طالبان را تایید کرده و اضافه می‌کند که این جنایت همه روز و مخفیانه انجام می‌گیرد.

دست‌فروشی در شهر جلاآباد

در سایر ولسوالی‌های ننگرهار:

  • ننگرهار از ولایتی است که اگر رژیم‌های فاسد و مزدور کرزی-غنی برای رشد و رفاه آن ذره توجهی مبذول نداشته و مردم با ابتدایی‌ترین حقوق و امکانات زندگی بیگانه اند، اما در بیست سال اشغال امریکایی و نزدیک به سه سال حاکمیت جهالت‌پیشگان طالبی، در ولسوالی‌های مختلف آن مدرسه‌های متعددی جهت ترویج افکار پوسیده بنیادگرایی اعمار گردیده تا طرزدید طالبی و داعشی هر چه وسیع‌تر و سریع‌تر رشد و پرورش یابد. مثلا تنها در ولسوالی خیوه چندین مدرسه در این اواخر به راه افتیده است.
  • طی بیست سال مردم ولسوالی‌ سرحدی مومند‌دره را که اکثریت آنان در چهار دهه گذشته از پیشرفت و کسب تعلیم باز مانده‌اند، فریدون مومند (وکیل پارلمان حکومت کرزی-غنی) در چنگ خود گرفته بود و به‌مثابه یک جاسوس آی‌اس‌آی در قاچاق اسلحه و مواد معدنی این ولسوالی دست بالایی داشت.
  • ولسوالی کامه نسبت به سایر ولسوالی‌هاى ننگرهار داراى زمین‌هاى سبز و حاصل‌خیز می‌‌باشد و با ولسوالی‌هاى گوشته و کوزکنر (خیوه) مرز مشترک دارد. اما کشاورزان آن تهیدست و بی‌زمین بوده و به علت بی‌توجهی و بی‌برنامگی دولت‌ها، عاید کافی از دسترنج و مشقات شان ندارند.
  • در بهسود که پرنفوس‌ترین ولسوالی ننگرهار به‌شمار می‌‌رود، ده‌ها مدرسه جهت ترویج روحیه طالبی و داعشی تاسیس گردیده و با تبلیغ افکار تندرو وهابی و سلفی کودکان و جوانان را به‌صورت جنگجویان بی‌رحم طالبی و داعشی بار می‌آورند. هم اکنون داعش در منطقه دامان، ساریت (جایی که اکثریت باشندگان آن از ولایات کنر و نورستان اند) و چندین منطقه دیگر این ولسوالی فعالیت داشته و بین جوانان پسر و دختر مخفیانه تبلیغ و ترویج می‌کند.
  • ولسوالی کوت در ٢٥ کیلومترى شرق جلال‌آباد از زمره مناطقی است که طی سال‌های اخیر به دلیل حضور گروه داعش خسارات هنگفتی را متحمل و با وجود تسلط طالبان در ساحه مدرسه‌های تبلیغ افکار وهابی و سلفی مخفیانه فعال اند.
  • ولسوالی زیبا و سرسبز بتى‌کوت نیز در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ یکی از مراکز عمده داعش بود که در زدوخوردهای سه‌جانبه میان حکومت و داعش و طالب، مردم آن متحمل خسارات هنگفتی شده‌اند.
  • در اچین یکی از ولسوالی‌هاى دورافتاده و مرکز فعال داعش، بنا به گزارش‌هایی،‌ در شب‌های پایانی رمضان سال ۱۴۰۳ داعش مخفیانه به افراد مورد نظرش ۳۰۰ دالر امریکایی پول نقد توزیع نموده است.
  • مردمان ولسوالی دره‌نور اکثراً به علت فقر و ناداری شامل اردوی دولت گردیده و جوانان بی‌شماری جان باخته‌اند. در دره نور کمتر خانواده‌ای است که داغ از دست دادن دلبندان شان را در جنگ‌های فریبکارانه دولت-طالب به دل نداشته باشند. اما فعلا هم بازماندگان نظامیان قبلی و هم خود آن جوانان بی‌کار شده و برعلاوه تشویش امنیتی و بیم دستگیری توسط طالبان، در تنگدستی و بی‌سرنوشتی به‌سر می‌برند.
  • در این اواخر داعش جوانان زیادی این ولسوالی را مخفیانه جذب نموده و فعالیت‌های گسترده‌تری را سازمان داده است. مثلا به تاریخ ۱۸ جدی سال ۱۴۰۲ در منطقه وایگل این ولسوالی افراد داعش شب‌هنگام یک تن از افراد طالبان را از خانه بیرون نموده کشته و سلاح‌های وی را با خود برده‌اند.
  • باشندگان ولسوالی سرخرود که اکثراً مصروف زراعت اند،‌ از خشکسالی به ستوه آمده‌اند. بهیرالله یک تن از دهقانان این ولسوالی می‌‌گوید که در سال ۵ و یا ۶ ماه آب کافی برای زراعت بوده و متباقی ماه‌ها آب دریای سرخ‌رود خشک می‌‌شود و اغلب اوقات فصل‌ها به علت بی‌‌آبی سوخته و تمامی زحمات شان از بین می‌‌رود. آنان هیچ توقع و امیدی همکاری و کمکی از دولت جنایتکار ندارند چون از ده‌ها سرشت را شناخته‌اند.
  • ولسوالی حصارک از ناامن‌ترین مناطق کشور در حکومت گذشته بود. این ولسوالی چون موقعیت استراتیژیک داشته و با ولسوالی ازره ولایت لوگر هم‌مرز است، مورد توجه گروه‌های بنیادگرا و قاچاقچیان مواد مخدر است. در این اواخر از رشد نفوذ داعش در این ولسوالی گزارش‌های متعددی وجود داشته است. به تاریخ ۱۷ جدی سال ۱۴۰۲ افراد داعش به خانه آمر معارف طالبان به نام غلام جیلانی حنفی بمب دستی پرتاب نموده چهار کودکش را کشته‌اند.

مردم از هرسو تحت ستم و زحمتکش ولایت ننگرهار در طول دهه‌ها با تیره‌گی و تلخکامی شب و روز را سپری نموده‌اند اما با حس عمیق وطن‌دوستی،‌ اکثریت شان تشنه کسب دانش و ترقی بوده و می‌دانند که خاینان و مزدوران جمهوریتی و طالبی و داعشی، از آنان برای اهداف شوم خویش همچو سپر سود جسته‌اند. آنان معتقد اند که یگانه راه تارومار شدن همه دشمنان خونخوار،‌ همدستی و اتحاد است. اینان می‌دانند که با سرمشق قرار دادن انسان‌های شریف، فروتن و پر تلاشی چون کاکا مراد (داکتر ناکامورا) خواهند توانست با دستان خویش آینده بهتر و روشن‌تری را برای فرزندان شان رقم زنند!

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 83 نفر