پیرم قل، سردسته دزدان و قاتلان در ولسوالی رستاق تخار
- رده: گزارشها
- نویسنده: شریف الله از رستاق
- منتشر شده در چهارشنبه، 03 عقرب 1391
سال ١٣٧٩ متعلم صنف نهم در لیسه حضرت عمر فاروق ولسوالی رستاق ولایت تخار بودم. در آنزمان مثل امروز جو انارشی در کشور حاکم بود و در رستاق پیرم قل با باند دزدانش حکمروایی داشت. در روز شروع مکتب ما قرار بود پیرم قل شخصا برای افتتاح سال تعلیمی شرکت کند. ما منتظر تشریف آوری این شاهنشاه جنگسالار بودیم. او با بادی گاردهایش که چهره های مضحک و وحشتناک داشتند وارد محوطه مکتب شد. شاگردان به حکم اداره مکتب صف بسته بودند تا سخنرانی این دانشمند قتل و چپاولگری را بشنوند! وقتی پیرم قل به متعلمینی که عدهای با پیراهن و تنبان و تعدادی با پتلون و یخن قاق حضور داشتند نظر انداخت بصورت برافروخته گفت، اینهایی که پتلون به تن دارند فردا این لباس کافری را دور انداخته با لباس مسلمانی بیایند آنگاه من به شما سخنرانی خواهم کرد و بدینصورت مراسم افتتاحیه را یکروز به تعویق انداخت.
فردایش که اکثریت با پیراهن و تنبان حضور به هم رسانیده بودند چند تنی هم که بیخبر از روز قبل هنوز مرتکب جرم پتلون پوشی شده بودند از ورود شان به داخل مکتب جلوگرفته شد. مثل روز قبل باز پیرم قل آمد و طی سخنرانیاش در کنار تعریف و تمجید از خود و مجاهدینش، گفت «فزیک مزیک را دور بیاندازید، قرآنکریم و مضامین دینی بخوانید که در روز آخرت به درد تان میخورد.»
از آن تاریخ بیش از دوازده سال میگذرد، اما مردم رستاق و سراسر تخار هنوز هم در سایه تفنگ، فساد، استبداد و زورمداری پیرم قل و جنگسالاران همجنسش بسر برده و زندگی برای مردم بیواسطه و فقیر شکنجهبار و دردناک است. فقط تفاوت امروز با یک دهه قبل اینست که اینان یگان کلمات لوکس «دموکراسی»، «انتخابات» و غیره را نیز یاد گرفته اند و با آن بازی میکنند.
پیرم قل و دیگر قومندانهای غارتگر و آدمکشش که از راه رذالت و چپاول و فساد و قاچاق مواد مخدر به میلیونر ها مبدل شده اند، در حرمسرای خود چندین زنی را که به زور به عقد خود درآورده اند دارند و هرکدام بیشمار اولاد دارند که جوان هایشان در جنایت با والدین تمرین قتل و آدمکشی میکنند. اینان حتی بعضی اولاد های جوان شانرا برای تحصیلات عالی به خارج از کشور فرستاده اند تا "فزیک مزیک" بخوانند و با کسب دانش، با شیوه های عملیتر و نافذتر در کوبیدن مردم فقیر و نگهداشته شده در جهل و بیسوادی در کنار پدران شان نقش ادا کنند. این گرگ زادگان شیوه های نوین استبداد را میآموزند و اکثرا وقتی به منطقه برمیگردند همچون شاهزادگان مملو از تکبر و غرور بر مردم ستم روا داشته، آنان را تحقیر و توهین میکنند.
در مورد دیگر پسران پیرم قل زیاد نمیدانم، اما یکی به نام خلیل ضیائی در ترکیه مصروف تحصیلات عالیست و دیگرش به نام بشیر ضیائی در هندوستان. و اینان با همان لباس «کافری» که پدر شان ما را از پوشیدن آن منع میکرد، با ژست های گوناگون عکس میگیرند و در صفحات فیسبوکی شان به رخ دیگران میکشند.
خلیل و بشیر پسران پیرم قل که اولی در ترکیه و دومی در هندوستان مصروف فراگیری «فزیک مزیک» اند و تصاویر شانرا که «لباس های کافری» بر تن دارند در فیسبوک به نمایش میگذارند.
پیرم قل و همقطارانش که مرگ خود را در آگاهی ملت میدانند، هر تلاشی را به خرج میدهند تا جوانان و مجموع ملت در جهل و بیسوادی بمانند. او در کنار فساد و چپاول دارایی های ملت، حتی از بودجه معارف و پول تعلیم و تربیه اولاد وطن میزند. در سال ١٣٧٤ ملل متحد به خاطر اعمار مجدد لیسه ولسوالی رستاق مبلغ ۶۲۰۰۰۰۰ افغانی كمك نمود اما پیرم قل در همدستی با والی وقت تخار، تمامی این پول را به جیب زدند و حتی از مردم نیز با تهدید و زور به نام تعمیر لیسه کافی پول جمعاوری کردند. امروز هم وضعیت تعلیم و تربیه در مکاتب تحت اداره این شیاطین در تخار و چه بسا سراسر افغانستان بحرانی است و عملا درس و تعلیم وجود ندارد و از امکانات ابتدایی برای شاگردان خبری نیست.
در طول جهاد که پیرم قل با حزب اسلامی گلبدین روابط داشت در همدستی با ملا نادر مشهور به نادر جلاد و مولوی عبدالحلیم به ترور روشنفکران تخار پرداخت و به مجرد دستگیری هر فرد روشنبین و آگاه فوری به قتل او مبادرت میکرد. چندین بار مردم اعتراض کنان به او مراجعه کردند که دست از کشتن انسانهای مسلمان و شریف بردارد اما او جواب داد «اگر مسلمان باشند به جنت میروند و اگر کافر باشند به دوزخ.»
احمد شاه مسعود در سفر پرسروصدایش به فرانسه، دو جنایتکار پلید، پیرم قل (چپ) و حسین انوری (وسط) را نیز با خود برده بود.
بعد ها با مسلط شدن شورای نظار در رستاق در سالهای ١٣٦٦، پیرم قل به باند شورای نظار و جمعیت اسلامی پیوست و طی درگیری های خونین با مامور حسن که در آنزمان با حزب اسلامی بود باعث قتل و کشتار دهها تن در قریه های گرگان، سقاوه و سنگ علی گردید. وی طی سالهای گذشته گاهی با دوستم و گاهی با جمعیت کله جنبانده و هرطرف لقمه را چربتر یافته لولیده است. مخصوصا در دوران حکومت شر و فساد ربانی، پیرمقل و دیگر جنگسالاران خاین به مقام و پست های مهم رسیدند و حاکمیت شان بالای مردم مظلوم قویتر شد. حتی در دوره قبلی پارلمان پیرم قل با تقلب و زورگویی و فساد همراه با دیگر جنایتکاران گویا نماینده ملت مردم رستاق در پارلمان مسخره بود.
تا وقتی احمد شاه مسعود زنده بود، او نیز با دادن باج برای جلب یکچنین قومندانان وحشی تلاش میورزید و بر همه خیانتها و انسان کشی هایشان چشم میبست. زمانیکه مسعود در آخرین سالهای حیاتش به سفر مشهورش به فرانسه رفت و با مقامات اتحادیه اروپا دیدار نمود، در کنار فروخته شده هایی چون داکتر عبدالله و مسعود خلیلی، گرگان خونخواری چون پیرم قل و حسین انوری را نیز در هیئتش شامل ساخته بود.
پیرمقل که خودش را آمر جهادی ولسوالی رستاق مینامد حاكم بیچون و چرای رستاق است که همراه با معاونش سبحان قل ابراهیمی به زور تفنگ حاکمیت میچلاند، به زور دختران مردم را به عقد خود و قومندانچه هایش درمی آورد و کوچکترین اعتراض و مخالفت را با گلوله پاسخ میدهد. او خودش با آنکه بیسواد است اما ولسوال و همه اراكین دولتی رستاق را تعیین میکند و این مقامات هم هرکدام سگ رام پیرمقل اند. او در آدمكشی شهرت سرتاسری دارد و از درک تولید و قاچاق هیروئین هم روابط مستحکمی با مافیای مواد مخدر دارد و دستگاه های هیروئین سازیاش در قریهجات تخار فعال اند.
فريدون ولد نجيب اله کودک هفت سالهای که همراه با برادرش یوسف شش ساله توسط پیرم قل به قتل رسیده اجساد شان از دریای کوکچه یافت شد.
داستان های وحشتاک قتل و قساوت باند پیرم قل بیشمار اند. یکی از نمونه های دردآور آن اختطاف دو کودک به نامهای محمد یوسف ۶ ساله و فریدون ۷ ساله بود که به تاریخ ۴ ثور ۱۳۸۴ توسط تفنگ بدستان تحت قومانده پیرم قل صورت گرفت. این ستمکاران دو کودک معصوم را فقط به خاطر عدم اطاعت پدر شان (نجیب الله) از اوامر پیرم قل به قتل رسانیده و بعد اجساد شانرا در بوجی نموده به دريای کوکچه انداختند. این جنایت باورنکردنی تظاهرات وسیع و خشماگین مردم به جان رسیده رستاق را به دنبال داشت و حتی نمایندگان مردم به کابل آمده به ملاقات کرزی رفتند تا آنان را از شر پیرم قل و سگان وحشیاش نجات دهد، اما باوجود وعده و وعید های کرزی تا امروز هیچ تغییری در اوضاع نیامده و همچنان این غداران بر سرنوشت مردم حاکمند و کرزی نیز با بیشرمی هرچند گاهی اینان را به پست های مهمتری نصب میکند. نجیب الله پدر این دو کودک میگوید وقتی او تصاویر پسرانش را به کرزی نشان داده و با گریه جریان قتل فجیع آنان را تعریف نمود، کرزی با خونسردی برایش گفته است، «حال کاری نمیشود برو دیگر اولاد بیاور!»
در میزان ١٣٩٠ گور دستجمعیای در روستای «سیآب» ولسوالی رستاق کشف گردید که در یک مغاره موقعیت داشت. بقایای اجساد دهها تن از این گور بیرون کشیده شد. همه مردم رستاق میدانند که این مغاره در جریان جنگهای داخلی شکنجهگاه پیرمقل بود و او مسئول قتل دهها تن به شمار میرود ولی نه کمسیون حقوق بشر درین باره کوچکترین عکسالعملی نشان داد و نه هم دولت کرزی.
در یک قضیه دیگر ظلم و ستم پیرم قل، پسران نمازبای هریک حبیب الله و احمد خان سال گذشته به کمسیون حقوق بشر، سارنوالی تخار و شخص کرزی عارض گردیدند که «در زمان حکومت ربانی، پدرم نماز بای، برادرم فیض الله و پسران کاکایم شاه مراد خان بیک مراد به تاریخ ١٠ سنبله ١٣٧٢ بدون موجب توسط هریک پیرمقل، سبحان قل، قومندان سلیم در ساحه لنگر آبی ولسوالی رستاق به طور بیرحمانه به قتل رسیدند..... همچنان دو دربند حویلی نشیمن در شهرجدید رستاق و مبلغ پنجصد هزار افغانی پول سابقه و دو راس اسپ و غیره اموال خانه ما را تاراج نموده اند.»
هرچند دفتر کرزی قضیه را به سارنوالی محول نمود اما مثل هزاران حکم دیگر کرزی در زیرخانه های محاکم افغانستان پوسید و کسی تا به امروز به داد این خانواده و بیشمار دیگر قربانیان پلشتی ها و خونخواری های پیرمقل و دیگر جنگسالاران جمعیتی و دوستمی که به زور تفنگ و پست های دولتی شان مردم تخار را بیچاره ساخته اند نمیرسد.
چند سند از تلاش حبیب الله و احمد خان برای محاکمه پیرم قل به خاطر قتل سبعانه پدر، برادر و پسران کاکای شان و غصب دارایی اینان که تا امروز نتیجهای در بر نداشته است.