افغان ستیزی جلوهای از سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی
- رده: از سایتهای دیگر
- نویسنده: عبداله باوی
- منتشر شده در جمعه، 05 عقرب 1391
نویسنده: عبداله باوی | منبع: سینمای آزاد
تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، این جرثومه فساد، استثمار و ستمی که بر توده های زحمتکش روا میشود هر روز ابعاد وسیع تر و شدید تری به خود میگیرد. و در این میان ظلم و ستم اعمال شده بر پناهندگان و مهاجرین افغان که اجبارا کشور خود را ترک کرده و به ایران آمده اند آنچنان شدیدتر و دهشتناک تر است که زبان از بیان آن قاصر است. جدا از همه اجحافاتی که بر کارگر افغان اعمال می شود و عملا آنها را به کارگر ارزان تبدیل نموده اند، پناهندگان افغان با برخورد های تحقیر آمیز رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی و حق کشی های آشکار آنها نیز مواجه اند. برای نمونه در روز سیزده بدر امسال "کمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر شهر اصفهان" از ورود افغانها به پارک "صفه" این شهر جلوگیری نمود! این تحقیر ها و اجحافات ضد انسانی در شرایطی بر زحمتکشان افغان تحمیل میشود که دولت هر از چند گاهی آنها را تحت فشار قرار می دهد تا ایران را ترک کنند. برای نمونه همین چندی پیش بود که مدیر کل اتباع خارجی استانداری تهران اعلام نمود که بیش از نیم میلیون افغان بدلیل سکونت غیرمجاز در خطر دستگیری و اخراج قرار دارند. (طبق گفته عیسی موسوی نسب مدیر کل اتباع خارجی استانداری تهران در ۲۳ حمل/فروردین ۱۳۹۱)
جمهوری اسلامی در شرایطی مهاجران و پناهندگان افغان را مجبور به ترک ایران می کند که هنوز کشورشان صحنه جنگ بوده و هر روز بر اثر تهاجمات نیروهای آمریکا و متحدینش تعدادی از مردم این کشور از جمله کودکان کشته میشوند. بر کسی پوشیده نیست که افغانستان سالهاست که به صحنه جنگی امپریالیستی و تجاوز و اشغال نیروهای خارجی تبدیل شده است و به همین دلیل هم هست که تعداد کثیری از مردم این کشور برای نجات جان خود مجبور به ترک کشورشان شده اند. و این امر تازهای نیست واقعیتی است که سالهاست همه جهانیان شاهد اش بوده و هستند. بعد از لشکر کشی تجاوزگرانه روسیه و جنگی که به دنبال داشت مردم این کشور شاهد درگیری هائی بودند که به قدرت گیری دولت بسیار ارتجاعی طالبان انجامید و به دنبال آن مردم ستمدیده این کشور شاهد لشکرکشی آمریکا و ناتو به افغانستان شدند، جنگی که تاکنون ادامه داشته و افغانستان را به ویرانی کشانده است. بر اثر این جنگهاست که هزاران زحمتکش افغان مجبور به ترک وطن شده و به کشورهای همسایه منجمله ایران پناه بردند. اما جمهوری اسلامی به جای اینکه خاک ایران را پناهگاه آنها سازد آنها را در شرایط بسیار دردآور و غیرانسانیای قرار داده است. از آنها نه تنها به عنوان کارگر خیلی ارزان برای پایین نگهداشتن حقوق کارگران استفاده کرده و میکنند بلکه به هنگام کار نیز بطرز وحشیانه ای آنها را مورد استثمار قرار میدهند. برای آن که این تبهکاری آسان گردد تحقیر مدام این زحمتکشان توسط دولت و گماشتگان آن و گاه نیز بطور تاسف آوری توسط مردمی که تحت تاثیر تبلیغات مسموم رژیم قرار گرفته اند، انجام میشود. سیاست تحقیر این زحمتکشان در حالیکه شرایط را برای اینکه توده های زحمتکش افغان به هر شرایط سخت کاری تن بدهند آماده می کند در همان حال باعث می شود تا بین این توده ها با سایر توده های زحمتکش ایرانی فاصله انداخته و از اتحاد مبارزاتی آنها جلوگیری نماید. یکی از نتایج تحقیر و اهانت مدام این است که آنها را از اندیشه مبارزه جمعی و طبقاتی بدور نگه داشته و باعث بروز و رشد نفرت نسبت به سایر زحمتکشان شده و اگر چنین روندی پیش رود در نهایت این تنها استثمار کنندگان هستند که برنده این دشمنی هستند.
سرمایه داران بیشرم که میدانند زحمتکشان افغان از پرکارترین و شریفترین کارگران هستند با توسل به چنین سیاست نژادپرستانه ای آنها را تحقیر میکنند تا این استثمار وحشیانه بدون مقاومتی کار ساز انجام شود. بر اساس این سیاست ضد مردمی یک افغان نه به خطر تحصیلات، ذکاوت و هوشاش، بلکه به خاطر ملیت اش مورد قضاوت قرار میگیرد. او از هر گونه حقوق انسانی محروم شده و او را وادار میکنند تا بدور از جامعه و تنها با هموطنان خودش معاشرت کند امری که آنها را مجبور به زندگی گروهی کرده و دیواری نامرئی بین آنها و جامعه کشیده است. واقعیت این است که از تمام جنایات بر علیه این زحمتکشان نه تنها دولت پشتیبانی میکند بلکه خود جمهوری اسلامی باعث و بانی این جنایات است، و به فرهنگی ارتجاعی در جامعه دامن زده است که تنها حاصل آن نفرت در بین زحمتکشان است.
این فرهنگ ارتجاعی بخشی از فرهنگ حاکم بر کشور است و می دانیم که فرهنگ حاکم در جامعه همواره فرهنگ طبقه حاکم می باشد. و نگاهی به این فرهنگ سازیها نشان از فساد این طبقه دارد طبقه ای که نه تنها حقوق انسانی پذیرفته شده توسط بورژوازی را با اعمالش انکار میکند بلکه برای تعریف خود به قوانین ۱۴ قرن قبل تکیه میکند زیرا میداند که در شرایط کنونی جهانی هیچ وسیله ای بهتر از مذهب نمی تواند این جنایات را تایید کند.
تا جمهوری اسلامی در قدرت است توده های افغان همچون سایر زحمتکشان احساس آسودگی نخواهند کرد، و در حقیقت باید گفت تا بورژوازی، با هر شکل و نامی در حاکمیت است آنها احساس آسودگی نخواهند کرد، زندگی این زحمتکشان و وضعیت آنها طوری است که شرایط تحمیل شده بر آنها باعث شده است که نتوانند آنچنان که شایسته است فکر، احساس و زندگی کنند، آنها نیز از این شرایط وحشتناک میخواهند رهایی یابند ولی این رهایی بدون حمله به منافع سرمایه داران و در کل یک مبارزه طبقاتی ممکن نیست. برای زحمتکشان افغان همچون سایر توده های تحت ستم برای بچنگ آوردن مقامشان همچون یک انسان هیچ چارهای جز مخالفت و مبارزه با تمام شرایط تحمیل شده ندارند و از آنجا که سخت ترین شرایط به آنها تحمیل شده است درست در مخالفت و مبارزه با این شرایط، آنها امکان می یابند هم رزم هائی قابل اتکا و شایسته بیشترین همدردی باشند.
اپریل ۲۰۱۲