دست پنهان امریکا در ایجاد و پرورش «القاعده»
- رده: مقالات
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در چهارشنبه، 01 سنبله 1402
«ایالات متحده برای محدود کردن جذب جنگجویان خارجی اقدام چندانی نکرد. عبدالله عزام و سایر استخدامکنندگان و جمعآوریکنندگان کمک مالی تقریباً از آزادی عملیاتی کامل در ایالات متحده برخوردار بودند. آنها بدون هیچ مشکلی بین ایالات متحده و پاکستان رفت و آمد میکردند، در سراسر ایالات متحده تجمعات استخدامی برگزار میکردند، حسابهای بانکی را ایجاد میکردند و پول را همانطور که میخواستند انتقال میدادند.»
از کتاب «کاروان: عبدالله عزام و ظهور جهاد جهانی»
عبدالله عزام جوان
با انتشار اسناد محرم فراوان از آرشیوهای دولتی امریکا، دیگر پوشیده نیست که کاخسفید با القاعده، جهادیان و طالبان و سایر گروههای بنیادگرای اسلامی در سراسر جهان روابط تنگاتنک و عاشقانه داشت و دارد ولی این کشور در سطح تبلیغاتی برای فریب افکار عامه خود را یگانه نیروی ضدهراسافگنی در جهان وانمود میسازد. در این نوشته میکوشم مختصر در مورد ایجاد و توانمند سازی القاعده توسط امریکا با اسناد و مدارک بنویسم تا آنانی که فریب شعارهای دروغین «ضدامریکایی» بنیادگرایان را خورده اند بیدار شوند. تاریخ جهان بعد از جنگ دوم جهانی نشان میدهد که حامی تمامی گروههای خونخوار و ضد تمدن همین کشور «صادرکننده دموکراسی» است که پس از حاکم ساختن این هیولاهای قرون وسطایی، بر حال قربانیان اشک تمساح میریزد و اکت بشردوستی میکند.
آگاهی از چون و چرای روابط پیدا و پنهان باندهای جنایتپیشه اسلامی با دستگاه جنگافروز امریکا ضروریست تا بتوان ماهیت پس پرده ساخت و پاختهای کنونی امریکا با طالبان و نصب دوباره این گروه ستمکار و عصرحجری بر قدرت را درک کرد. برای امریکا هنوز هم تروریزم اسلامی بهترین حربه برای ضربه زدن به رقبایش شمرده میشود. امریکا با چندین دهه تجربه دریافته است که بنیادگرایان در معاملهگری و خودفروشی ارزانترین امتعهایست که میتواند زنجیر غلامی را به گردن شان انداخته هرسو آنان را طبق خواستش بکشاند.
عبدالله عزام و گلبدین
عبدالله عزام و احمدشاه مسعود
«در تابستان همان سال عبدالله عزام از طریق زمین جهت دیدن مسعود به تخار رفت. او مسعود را با ناپلئون مقایسه نمود. با نزدیک شدن عبدالله عزام به مسعود، حکمتیار اعتماد خود را بر او از دست داد. عبدالله عزام میخواست میان حکمتیار و مسعود آتشبس برقرار کند؛ اما حکمتیار بر تخریب علیه مسعود ادامه داد. این در حالی بود که اسامه بن لادن از حکمتیار پشتیبانی میکرد. در نتیجه رابطه او با عبدالله عزام بیش از پیش تیره گردید.» (ستیو کول «نبرد اشباح»)
توماس هگهمر، نویسنده و دانشمند علوم سیاسی نروژی در مقالهی «چرا جهادیها در ۱۹۸۰ آمریکا را دوست داشتند؟» (۶ مارچ ۲۰۲۰) مینویسد:
«در روز سال نو ۱۹۷۸ در ایندیاناپولیس هوا سرد و همراه با بادهای تند بود. در حالی که احتمالاً بسیاری از شهر در حال خماری بودند، مرکز آموزش اسلامی مشغول میزبانی از واعظان برجسته از خاورمیانه بود. یکی از آنان عبدالله عزام، ستاره ۳۶ ساله در حال ظهور اخوانالمسلمین اردن بود. عزام در ایندیاناپولیس با یک محصل جوان سعودی با نامی که اکنون مشهور است ملاقات میکند: اسامه بن لادن. این یک لحظه تاریخی بود، لحظهای که نشان دهنده ظهور یک شبکه جهادی گسترده در ایالات متحده بود.»
قبل از سفر عزام به امریکا، در پاکستان با کارمندان سیآیای و امآی۶ ملاقاتهای منظم داشت. او هماهنگ کننده کمک امریکا، انگلیس و اسراییل به جهادیهای افغان بود. در این دیدارها او با یک افسر سیا و الستر کروک مامور امآی۶ در مورد آموزش نظامی عربها و جمعآوری کمک مشوره میکرد. جان کولی (John Cooley) در کتاب «جنگ نامقدس» مینویسد که «سیا» جذب و آموزش داوطلبان عرب در افغانستان را هماهنگ کرده است. لری کراندال (Larry Crandall)، رئیس برنامه کمکهای بشردوستانه USAID میگوید: «انگلیسیها نیز درگیر بودند، اما عمدتاً با سلاح.» و مارک کرتیس (Mark Curtis) نویسنده انگلیسی نیز همکاری سیا و امآی۶ با عزام را تایید میکند و مینویسد که بریتانیا از نزدیک با «سیا» در تعدادی از پروژهها کار کرد، مجاهدین افغان را در شمال انگلستان آموزش داد و موشکهای «دمنده» (Blowpipe) باقی مانده از جنگ فالکلند را به آنان ارسال میکرد.
«کاروان: عبدالله عزام و ظهور جهاد جهانی»
دیدار عزام با بنلادن در امریکا تصادفی نبود. امریکا یگانه کشوری بود که به بنیادگرایان اجازه میداد بدون مداخله و نظارت به تبلیغ افکار خود بپردازند و کمک مالی جمعآوری کنند تا علیه شوروی در افغانستان بجنگند و رهبران ملی و سوسیالیست در سایر نقاط جهان را قلع و قمع نمایند. در سال ۱۹۸۷ رونالد ریگان رییس جمهور وقت امریکا هیئتی متشکل از شش تن از رهبران مجاهدین به رهبری یونس خالص را به امریکا دعوت نمود و از آنان به عنوان مبارزان آزادی یاد کرد. در سال ۱۹۸۸ هالیود فلم «رامبو ۳» را ساخت که در عنوان آن نوشته شده بود «این فلم تقدیم به مجاهدین دلیر افغانستان میگردد.» توماس هگهمر مینویسد که این نوع حرکات، سیگنال روشنی را به دولتهای متحد و بازیگران غیردولتی ارسال کرد که حمایت از مجاهدین کاملاً مشروع و در واقع مطلوب است.
توماس هگهمر در کتاب «کاروان: عبدالله عزام و ظهور جهاد جهانی» مینویسد:
«با وجود اینکه عزام از سال ۱۹۸۱ در پاکستان اقامت داشت، حداقل سالی یک بار از اقیانوس اطلس عبور میکرد و در پایان دهه از نیویارک، تگزاس، کالیفرنیا، سیاتل و چندین ایالت دیگر در این بین بازدید کرد. پیام همیشه یکی بود: مسلمانان در امریکا باید در افغانستان بجنگند یا حداقل به جهاد کمک کنند. او نه در زیرزمینیها، بلکه در مکانهای بزرگ و باز صحبت میکرد، مانند نشست سالانه انجمن جوانان عرب مسلمان که معمولاً صدها نفر را گرد هم میآورد.»
امریکا از معدود کشورهایی بود که به عبدالله عزام اجازه فعالیت داد و او مجله «الجهاد» را در آن کشور منتشر نمود و کمکهای مالی فراوان از آنجا جمعاوری میکرد. باوجود آن که عربستان سعودی با عزام روابط نزدیک داشت ولی به او اجازه فعالیت نداد و حتا دو مرتبه سخنرانی او را نیز لغو کرد.
در دسامبر ۱۹۸۴، عزام جهت پخش افکار تندروانه و متحجرش مجله «الجهاد» را راه اندازی کرد، این مجله با تصاویر رنگه ماه یکبار پخش میشد. در عرض هشت ماه، مجله یک توزیعکننده در ایالات متحده داشت ولی در اواخر دهه ۸۰، شبکه سراسری از نمایندگان داشت که هر ماه هزاران نسخه را میفروخت و امریکا را به یکی از مهم ترین بازارهای مجله تبدیل کرد. بانشر مجله او تعداد زیادی امریکاییها را به جنگ علیه شوروی جلب کرد. «نیویارک تایمز» در مقاله «بعد از انفجار، علاقه جدید به سربازان جنگ مقدس در بروکلین» (۱۱ اپریل ۱۹۹۳) مینویسد:
«چریکها در گروههای سه یا چهار نفره اعزام شدند. به گفته یکی از مهاجران بروکلین که در فرستادن به آنان کمک کرده بود، به آنها دستور داده شده تا کرایه راه خود را بپردازند، این داوطلبان تکتهای یک طرفه به پشاور را ۵۰۰ و ۶۰۰ دالر خریدند. قبل از رفتن، سربازان استخدام شده آموزش استفاده از تفنگ، سلاحهای تهاجمی و تفنگهای دستی را فرا گرفتند. یکی از این سربازان السید ع. نصیر بود که بعداً به اتهام حمله و در اختیار داشتن سلاح در ارتباط با ترور خاخام مایر کاهانه، محکوم شد. اسناد محکمه نشان داد که او در تابستان ۱۹۸۹ در میدان هایراک در ناگاتاک، کان، آموزش استفاده از اسلحه را فرا گرفته بود.»
صفحهای تبلیغاتی مجله الجهاد که در آن حساب بانکیای در بروکلین امریکا داده شده و از جوانان خواسته شده که برای جهاد به افغانستان رفته و علیه کمونیزم بجنگند.
«کاروان: عبدالله عزام و ظهور جهاد جهانی»
به تعقیب آن عزام بخاطر قانونی جلوهدادن کمکهای دولت امریکا انجیویی به نام «مرکز مهاجرین الکفا» تاسیس کرد و در نتیجه، بسیاری از کشورها به طرق مختلف از این انجیو حمایت کردند و مجموع کمکهای پولی نزدیک به ۱۰ میلیارد دالر رسید. عزام شخصا به این انجیو حساب بانکی در «بانک پسانداز استقلال» افتتاح کرد که در مجله «الجهاد» در این مورد مینویسد:
«من خوشحالم که [برادران] یک دفتر خدمات باز کردند، یک وکیل تعیین کردند، برای او مجوز دولتی گرفتند، و شروع به هماهنگی سفرها به افغانستان کردند... من یک حساب به نام خود در بروکلین باز کردم، و شماره حساب 016714446، در بانک پسانداز استقلال است … هر کسی که میخواهد چکی ارسال کند، میتواند آن را به این آدرس بفرستد: مکتب الخدمات در بروکلین (552 Atlantic Ave, Brooklyn NY; tel. 718-797-9207) و روی چک نام من "داکتر عبدالله عزام" بنویسد.»
عبدالله عزام و ربانی
الکفاه نمایندگیهای زیادی را در آتلانتا، بوستون، شیکاگو و توسان تأسیس کرد. حتا در شیکاگو روی خط تلفون ملی یک پیام ضبط شده در مورد فعالیتهای جهاد موجود بود که مردم در جریان برقراری تماس آنرا میشنیدند. فعالیتهای عبدالله عزام در امریکا باعث شد که تعدادی از سرمایهداران به القاعده بپیوندد. وائل جولایدان (Wa’il Julaydan) از سرمایهگذاران کلیدی برای دفتر خدمات در پشاور شد، محمد بایزید از بنیانگذاران القاعده شد، و ودیح الحجه نیز به القاعده پیوست. او بعداً به دلیل دست داشتن در بمب گذاری سفارت آفریقای شرقی در سال ۱۹۹۸ محکوم شد.
«برادر من. آیا جهاد نیاز به آمادگی ندارد؟ پسران فلسطین که جهاد میخواهند - آیا نمیخواهید خودتان را تربیت کنید؟ کجا تمرین خواهید کرد؟ در اردن؟ تا تو را ذبح کند؟ آیا شما مجاز به حمل گلوله در اردن هستید؟ یا در سوریه با حافظ اسد؟ یا با حسنی مبارک؟... آیا شما در دنیای واقعی زندگی نمیکنید؟ بهترین جا بخاطر تمرین جهاد افغانستان است.»
«کاروان: عبدالله عزام و ظهور جهاد جهانی»
اما در جریان این سالها که عبدالله عزام و دیگر سران القاعده در امریکا فعالیت و جلب و جذب میکردند، افبیآی و یا هیچ نهاد امنیتی دیگر علیه اینان اقدام نکرد. ستیون امرسون (Steven Emerson) نویسنده کتاب «جهاد امریکایی: تروریستهایی که در میان ما زندگی میکنند» و خبرنگار سیانان مینویسد:
«زمستان بود، کارم تمام شد میخواستم در شهر قدم بزنم. دیدم که تعداد زیادی از مردم در شهر اوکلاهاما با لباس محلی شرقمیانه دور هم جمع شده اند. با نزدیک شدن به ساحه دیدم که کتابها و مجلههای رنگه جهادی به فروش میرسند که روی آن عبارت "چگونه یهودیها و عیسویها را نابود کنید" نوشته بود. کتابهای راهنما با تصاویر رنگه وجود داشت که به اطفال نشان میداد چگونه کفار را بکشید. من که با افبیآی شناخت داشتم فوراْ به آنان اطلاع دادم ولی هیچکس اقدام نکرد. آنان برایم گفتند که اینان وارد عمل نشده و ما تنها بر اساس کتاب یا سخنرانی نمیتوانیم آنان را دستگیر نماییم.»
تنها در سال ۱۹۸۹ بنابر شکایت والدین یک شاگرد ۱۷ ساله مکتب که عزام او را جذب و به جنگ افغانستان فرستاده بود، افبیآی در مورد او تحقیق کرد و سند تحقیقاتی که از ردهبندی خارج شده در آن چنین ذکر شده:
«تجسس شاخصهای دفتر هیچ اطلاعاتی مبنی بر دست داشتن [عزام]، جهاد اسلامی یا مجاهدین در استخدام مزدوران برای جنگ در افغانستان فاش نکرد.»
اما دوستی عبدالله عزام و امریکا زیاد دوام نکرد. زمانی که امریکا دید عزام از کنترول آنان خارج شده است به سان دیگر نوکران و دستنشاندههای خود او را در دسامبر ۱۹۸۹ در شهر پشاور پاکستان یکجا با پسرش ترور کرد، مرکز الکفا منحل شد و ظاهرا مغز متفکر القاعده از بین رفت اما اسامه بنلادن، شاگرد وفادار عزام ماموریت ناتکمیل امریکا را به عهده گرفت و پس از حمله ۱۱ سپتامبر امریکا به او تبلیغات فراوان نمود و او را به قهرمان تندروان مذهبی تبدیل نمود.
مویهی سیاف بر جسد عبدالله عزام
در میان احزاب جهادی عزام به سیاف علاقه شدید داشت و مقدار زیاد کمک را به وی میداد چون از قبل با او آشنایی داشت و زبان عربی را هم بلد بود. ولی وقتی عبدالله عزام درک کرد که وهابیت سیاف بین مردم خریدار ندارد، کمکها را به هارترین سران جهادی گلبدین و ربانی افزایش داد.