چگونگی ایجاد جنبشهای بنیادگرای اسلامی و احزاب اخوانی
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: جینی لاروکس | تلخیص و ترجمه: سمیر
- منتشر شده در یکشنبه، 19 سنبله 1396
نویسنده: جینی لاروکس | تلخیص و ترجمه: سمیر
منبع: سایت «کاونتر پنچ»
...
متولد از بطن پیکار بازی بزرگ استیلاگرانهی برتانیای کبیر علیه روسیه تزاری برای حاکمیت بر آسیای میانه، لندن بنابر پیشنهاد جمالالدینالافغانی زادهی ایران، در ۱۸۸۵ به سرعت از احیاگران دینی و ایتلاف پان-اسلامیستها حمایت نمود تا سیطره بریتانیا بر میلیونها مسلمان در مستعمراتش و برعلاوه گلچینشدههایی از امپراتور متزلزل عثمانی را برقرار نگهداشته و گسترش دهد. نقشه فرصتجویانهی الافغانی سنگ بنیادی را برای جنبش بنیادگرای گذاشت که از مصر تا افغانستان را فرا گرفت تا جهان اسلام را از «کافران» سیکولار پاک ساخته و شکوه خلافت اسلامی قرن هفتم را برگرداند، در حالی که این مفاهیم در تضاد با افکار اکثریت مسلمانان عمل میکرد و عقاید اسلامی را به انحراف میکشاند.
هر چند، این کنش به خوبی در خدمت اهداف برتانیا قرار گرفت چون آنان از شاهان برضد جنبشهای مستقل و مردمی در قلمرو شان حمایت نمودند. در کنار معاهده با الافغانی، بریتانیای کبیر ایتلاف دیگری را با خانواده سعود فاتح و چپاولگر صحرا بست، کسانی که خود را وقف کشتار بیرحمانه مخالفان عقاید بهاصطلاح پاکیزه وهابی شان نموده و شهرها و اماکن مقدس شبهجزیره عربستان را به خاک و خون کشانیده بودند.
تا ۱۹۱۵، هنگامی که بوی نفت همهجا را فرا گرفته بود، لندن تحت حمایت خویش ابنسعود را حکمران این منطقه مقرر نمود و در بدل آن وی نیز وفاداریاش را به ملکه اعلام کرد. در سالهای ۱۹۲۰، با پول وافر در دست ابنسعود و جنگجویان قسیالقلب اخوانش طی جنگهایی با سیاست زمین سوخته تمام عربستان را فتح کردند. در ۱۹۲۷ دولت جدید سعودی مبدل به پایگاهی برای اسلامیزم راستگرایان گردید و امریکا به نفع خود نقش انگلستان را به عهده گرفت.
١٩٥٣: سعید رمضان (نفر دوم از راست)، داماد حسنالبنا و در واقع وزیر خارجه اخوانالمسلمین در کاخ سفید با ایزونهاور رئیس جمهور امریکا. اسناد فاش شده نشان میدهند که سعید رمضان از گماشته های سی.آی.ای. بشمار میرفت.
این دو گرایش -الافغانی و وهابیهای سعودی- در ۱۹۲۸ جهت تاسیس اخوانالمسلمین در مصر توسط حسنالبنا دست به دست هم دادند. کمک نقدیای از سوی «شرکت بریتانوی آبراه سویز» در کنار پولهای سعودی، اسلام سیاسی را آغاز و در سطح جهان گسترش داد. به مراتب پیشتر از آن، یک سازمان استخباراتی و گروههای شبهنظامی تشکیل و آدمکشانی را در خدمت شاه مصر قرار دادند. در ۱۹۴۲، یک گروه سری دهشتافکن شروع به قتل مقامهای بلندپایه دولتی و قضات کرده و بر اتحادیههای کارگری و گروههای چپی حملهور شدند. در حالی که رهبری اخوانالمسلمین با نظام شاهی همسو بود، اعضایش بیشتر ضد امپریالیزم بودند، حقیقتی که میان سازمانهای جاسوسی خلط شده بود. در پایان جنگ جهانی دوم، افکار ضدکمونیستی اخوانالمسلمین با کارزار جنگ سرد همخوانی داشت.
در بدل نفت سعودی و حمایت سیاسی در منطقه، رییسجمهور فرانکلین روزولت قرارداد نفت برای امنیت را با شاه سعودی طی جلسه سری خارج از کشور در کشتی «یواساس کوینسی» مستقر در آبراه سویز در فبروری ۱۹۴۵ بست: امریکا تعهد سپرد که سلطنت سعودی را از شر تمام دشمنان داخلی و خارجی در امان نگهدارد. با درک این نکته که اهمیت نفت مسبب برتری نظامی است، دو سال پیش روزولت اذعان داشته بود: «بدین وسیله دریافتم که دفاع از عربستان سعودی برای دفاع امریکا حیاتیست.»
آیا برای دفاع امریکا این کار حیاتی بود؟ آیا این وضعیت به طور عمدی ایجاد نشده بود که در بدل ضمانت تخفیف قیمت نفت، ما خود را وقف دفاع نظامی از سلطنت مفسد و فیودالیای که در محضر عام انسانها را به «جرم» گویا کفرگویی و عدم وفاداری به خانواده شاهی سر میبرید، نموده بودیم تا سیطره نفوذ خویش را گسترش دهیم.
از راست به چپ: میلتن بیردن (مسئول سی.آی.ای در اسلام آباد)، ریچارد کر (معاون سی.آی.ای.)، روبرت اوکلی (سفیر امریکا در اسلام آباد)، جنرال حمید گل (رئیس آی.اس.آی.)، ویلیام ویبستر (رئیس سی.آی.ای.)، ربانی، گلبدین.
تصویر بالا که یک ملاقات مخفی گلبدین و ربانی را در ١٩٨٨ با مقامات بلند پایه سی.آی.ای. و آی.اس.آی. نشان میدهد از کتابی تحت عنوان «دشمن اصلی» نوشته میلتن بیردن گرفته شده. میلتن طی سالهای ١٩٨٦ الی ١٩٨٩ مسئول مهمترین مرکز سی.آی.ای. در آسیا بود که در اسلام آباد موقعیت داشت. او رسانیدن کمکهای امریکا به بنیادگرایان افغان را تنظیم مینمود.
احزاب بنیادگرای افغانستان و بخصوص حزب اسلامی گلبدین و جمعیت اسلامی ربانی عمده ترین دست پرورده های سی.آی.ای. طی جنگ سرد به شمار میرفتند و قسمت عمده کمکهای امریکا را بدست میآوردند. اینان روابط عمیقی با سی.آی.ای. و آی.اس.آی. داشتند و مطابق اوامر آنان فعالیت میکردند. این احزاب ضدملی و خاین تا امروز رشته هایشان با استخبارات خارجی را حفظ نموده اند.
ذهنیت ضدکمونیستی و کسب حاکمیت بر خاورمیانه، دم چشم دولت امریکا را گرفته بود و ازینرو در برابر جنبشهای استقلالطلب و ملیگرا قرار گرفت. امریکا اسلامگرایان را منحیث حربه برای اهداف سیاسی خود میدید و بنابر این با بنیادگرایان سعودی و اخوانالمسلمین علیه یک ملیگرای حماسوی مصر، جمال عبدالناصر، مردی که مصمم به پایان حکمروایی بریتانیا و شاهان عرب شریکش بود، همدست شد. برای واژگونی دشمن دیگر، سازمانهای جاسوسی امریکا و بریتانیا طرح براندازی دولت صدراعظم منتخب ایران، محمد مصدق را ریختند تا نفت ایران دوباره به بریتانیا واگذار گردد. سپس امریکا با نیروهای اسلامگرا یا به زعم خودشان «مومنان واقعی» در پاکستان، الجزایر و سودان اتحاد نموده و پرهزینهترین اشتباه تاریخی خود را مرتکب شد که جنگ را به افغانستان کشاند.
پراشتیاق از کنترول بر منابع نفت جهان و شکست اتحاد شوروی، سیاستگذاران امریکا خطر شمشیر دولبه دستساختهی خود شان را نمیدیدند. وقتی رییسجمهور آیزنهاور و وزارت خارجه وی سید رمضان، نظریهپرداز و سازمانده اعلی بینالمللی اخوانالمسلمین را به قصر سفید دعوت کردند، آنان از دورنمای استفاده بنیادگرایان اسلامی منحیث اسلحهای برضد اتحاد جماهیر شوروی مسرور بودند. سید رمضان، داماد حسنالبنا -بنیانگذار جنبش نامبرده در سرتاسر جهان عرب سفر نموده بود تا شاخههای اخوانی را فعال سازد که خون چندین مقام بلندرتبه مصر بهشمول صدراعظم را در کف داشت و هنگام این سفر در ۱۹۵۳ غیرقانونی اعلام شده بود. واشنگتن برای نیل به اهداف جیوپولتیک خویش حاضر به چشمپوشی از تاریخچه خشونتبار جنبش مذکور بود.
پیش از اختتام دوره ریاستجمهوریاش، آیزنهاور در حالی ایتلاف با عربستان سعودی را مستحکم ساخت که تندروان راست اسلامگرا قسمت رسمی سیاست خارجی سعودی را تشکیل میدادند و بدینوسیله این کشور مبلغان مذهبی را به سرتاسر دنیا میفرستاد. در دهه ۱۹۶۰نهاد خیریه «رابطه عالم اسلامی» (نهاد مذکور توسط دولت سعودی تمویل و برای تبلیغ و ترویج وهابیزم کار میکند) و «کنفرانس کشورهای اسلامی» تاسیس گردیده و به تعقیب آن «مجلس جهانی جوانان اسلامی» در ۱۹۷۲ ایجاد شد. ریاست شاخه امریکا سازمان نامبرده را عبدالله بنلادن در «کلیسای فالز» در ایالت ویرجینیا به عهده داشت که بعدها مورد پیگرد پولیس فدرال این کشور قرار گرفت.
١٩٨٨: گلبدین و مولوی خالص با ریچارد کر، سفیر امریکا در پاکستان.
گلبدین در جریان جنگ سرد، از نازدانه ترین نوکران سی.آی.ای. به شمار میرفت و بیش از ششصد میلیون دالر از کمک های این سازمان به او تعلق میگرفت که میان گروههای بنیادگرای افغانستان در رده نخست قرار داشت و بعد به ترتیب جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی دومین و سومین چتلیخواران سی.آی.ای. به شمار میرفتند.
چنانچه حمایت نظامی ضمن ریاستجمهوریهای کامیاب جانسن، نیکسن و ریگان، پافشاری لجوجانه بر این که اسلامگرایان کلید برد جنگ سرد اند نیز افزایش مییافت. و این زمانی به اوج رسید که مشاور امنیت ملی رییسجمهور کارتر، زیبیگنیف برژنسکی پیشنهاد تسلیح بنیادگرایان تندرو افغانستان را داد تا اتحاد شوروی مزه «ویتنام» خود را بچشد. در جولای ۱۹۷۹ کارتر فرمانی را برای کمک پنهانی جهت تسلیح گروه کوچک مسلمانان را امضا کرد تا پای شوروی به «تلک افغانستان» کشانیده شود. و این قمار کارساز بود. ضمن بزرگترین عملیات سری سیآیای تا آن زمان، برنامه مخفی از طریق سازمان جاسوسی پاکستان (آیاسآی) اجرا شد که در نهایت به تمویل، تسلیح و آموزش حدود ۳۵ هزار تندرو اسلامگرا بین سالهای ۱۹۷۹- ۱۹۸۹ انجامید. این ارتش مجاهدین توسط اسامه بنلادن رهبری میشد که رونالد ریگان وی را «رزمنده آزادیخواه» نامیده بود. وقتی در اواخر ۱۹۹۸ (زمانی که چندین حمله القاعده بر تاسیسات امریکا صورت گرفته بود) درباره تهدید بنیادگرایی و حقیقتی که ده سال «جنگ مقدس» منجر به پیدایش طالبان گردید، از برژنسکی پرسیده شد، وی با لجاجت تمام گفت که ظهور «عدهای از مسلمانان سرکش» در مقایسه با فرصتی که شوروی را در منجلاب ویتنام خودش فرو برد، پیامد کوچک بود. «کدام یک در تاریخ جهان پراهمیت است؟ طالبان یا سقوط امپراتوری شوروی؟»
در این جنگ نیابتی کامیاب چند میلیارد دالری کاملا تمویل شده توسط دولتهای ریگان تا بوش و شریک مشتاق آن یعنی عربستان سعودی، دهها هزار تندرو اسلامگرا به افغانستان سرازیر شدند که سرشار از احساسات مذهبی برای جنگ مقدس راندن به زور «کافران» شوروی اشغالگر از سرزمین اسلامی بودند. با استفاده از اردوگاههای آموزش نظامی در پاکستان، سیآیای برای آنان پیشرفتهترین اسلحه و امکانات را فراهم نمود: از معلومات دریافتشده از اقمار مصنوعی تا مواد منفجره، موشکهای ستینگر ضد طیاره و سامان آلات مخابراتی محفوظ. سلطنت سعودی عقاید مخالف را که روز به روز فزونی مییافت زیر نام «دفاع از اسلام» فرو نشاند. اسامه بنلادن مبدل به قهرمانی شد و حضور بهترین جنگجویان آموزشدیدهی جنگهای چریکی جهان ضمانتی بود برای توانایی وی در شکست یک ابرقدرت.
ربانی و مولوی خالص با ریگان در قصر سفید
قسمی که در ۱۹۸۸ کارزار مزبور به پایان میرسید، اسامه برنامه گسترش جهاد را به چچنیا، بوسنیا، سودان و اریتریا ریخت. القاعده ایجاد شده بود و یک «زنجیر تلایی» منابع پولی سعودی برای حمایت این روند نیز ترسیم گردید. در نهایت تصمیم جنگ داخلی پس از خروج شوروی توسط رییس سازمان جاسوسی سعودی گرفته شد: شهزاده ترکیالفیصل پولهای فراوانی را برای یک جناح فرستاد: شاگردان مذهبی بنیادگرا، طالبان.
اما وقتی عربستان سعودی پس از اشغال کویت (۱۹۹۰) توسط عراق به ایجاد پایگاههای نظامی دایمی امریکا در خاکش اجازه داد، اسامه بنلادن جنگ مقدسی را برضد سلطنت سعودی و حامیانش مانند امریکا اعلام نمود، با این ملاحظه که مقدسترین سرزمین اسلام توسط نیروهای خارجی مورد اشغال قرار گرفته است. دیری نگذشت که پسلگد آن را در کشور خود متحمل شدیم.
گفتهی مشهوریست که «سگ دیوانه صاحب خود را نمیشناسد.» نیروهایی را که فکر میکردیم مورد استفاده قرار گرفته و سپس به دور انداخته شده و هیچگاهی دیده نخواهند شد، خود را احیا مینمودند. سیاستهای کوتهبینانه و سودجویانه اتخاذشده توسط افرادی چون برژنسکی و بوش پدر را نه تنها تاریخ توجیه نکرد بل آنقدر ویرانکننده و کشنده ثابت گردیدند که علت اصلی وضعیت ناامن کنونی ما میباشد. آیا ارزش آن را داشت که اتحاد شوروی را با قیمت شبکه جهانی القاعده شکست داد؟ ریشههای حمله ۱۱ سپتامبر در کشت بذر بنیادگرایان مذهبیای نهفته که ما فقط از آنان به نام پول و قدرت شناخت سطحی داشتیم. اشغال عراق توسط امریکا نه تنها این کشور را با خاک یکسان ساخت که پای القاعده را به سرزمینی باز کرد که در گذشته هیچ حضوری در آنجا نداشتند. سپس این نیروها به قدرت مقتدری موسوم به داعش تغییر شکل دادند.
...