پیام نوروزی جعفر عظیم‌زاده، کارگر مبارز و تسلیم‌ناپذیر ایران

پیام نوروزی جعفر عظیم‌زاده، کارگر مبارز و تسلیم‌ناپذیر ایران اسماعیل عبدی، جعفر عظیم‌زاده و رسول بداقی پس از آزادی از زندان اوین.

سیاهچالهای رژیم ددمنش ایران، مملوست از انسان‌های مبارز و جان‌گذشته‌ای که فقط به خاطر دفاع از حقوق شان به بند کشیده شده اند. اما دستگاه فاشیستی «ولایت فقیه» با شکنجه و اعدام‌ پیاپی سرفرازترین فرزندان خلق ایران نتوانسته روحیه مبارزان را درهم‌شکند و زندان‌هایش همیشه صحنه مبارزات خروشان و الهامبخش بوده است. جعفر عظیم‌زاده، کارگر عدالت‌خواه و باشهامتی است که «حزب همبستگی افغانستان» بازداشت او را محکوم کرده در دفاع از او نوشت. او بعد از ۶۳ روز اعتصاب غذا در زندان مخوف اوین و کارزار وسیع حمایتی در داخل و خارج ایران بالاخره در وضعیت بد صحی به تاریخ دهم سرطان ۱۳۹۵ آزاد شد. هم‌زنجیر برومندش، اسماعیل عبدی که در اعتصاب غذا او را همراهی کرد، آزاد گردید اما بعد از اندک مدتی دوباره به بند کشیده شد. به مناسبت نوروز ۱۳۹۶، جعفرزاده پیام جسورانه و آگاهی‌بخشی در دفاع از عبدی و دیگر زندانیان آزادیخواه انتشار داد که از لابلای آن می‌توان به گوشه‌ای از وضعیت اسفناک زحمتکشان ایران، خیانت و استبداد دستگاه حاکم و پیکار حماسی کارگران و معلمان معترض ایران پی برد.



جعفر عظیم زاده:
در حمایت از اسماعیل عبدی و همه زندانیان شریف و آزادیخواه

منبع: اخبار روز، ۳۰ حوت ۱۳۹۵


قبل از آخرین روزهای تحویل سال نو، هر کاری کردم دستم برای نوشتن به یاد یاران در بندم یاری‌ام نکرد. اسماعیل عزیز، این معلم برجسته و اسطوره ایستادگی را بار دیگر به بند کشیدند. بهنام ابراهیم‌زاده مظهر مقاومت ما کارگران در برابر ستم را نزدیک به هفت سال است به بند کشیده اند و آرش صادقی، امیر امیر قلی، سعید شیرزاد، مهدی شاندیز، علی معزی، علی شریعتی، نرگس محمدی، عبدالفتاح سلطانی و دهها انسان عزیز و شریف دیگر در لحظاتی که همه مردم ایران در سراسر کشور به دیدار هم می‌شتابند و چند روزی را فارغ از همه درد و رنجهایی که دارند میگذرانند به زنجیر کشیده اند و آنان دور از عزیزان شان در باشکوه‌ترین روزهای سال در کنج زندانهای کشور بسر می‌برند.

یاد این انسانهای بزرگ، گرامی‌ترین، عزیزترین و در عین حال دردناک‌ترین لحظه‌های من در عید نوروز است.

دهه هاست اقلیتی ناچیز در این مملکت منافع چپاولگرانه خود را امنیت کشور نامیده و شریف‌ترین انسانها را با این بهانه مسخره و پوچ و واهی به بند کشیده اند. این غیر قابل تحمل‌ترین چیزی است که میتوان تصورش را کرد.

خطاب به دجالان و دیکتاتور‌ها، حسرت یک آه را به دلتان خواهم گذاشت تا لحظه‌ی مرگ خم به ابرویم نخواهم آورد.
از نامه امیر امیرقلی از زندان،
۲۷ بهمن ماه/دلو ۱۳۹۴

مشتی دزد و غارتگر با سیطره بر سرنوشت مردم یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان، دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر کارگران را تا واپسین روزهای سال نمی پردازند. میگویند کلیه فروشی انسانها برای سیر کردن شکم ایرادی ندارد. فقر و گرسنگی، گورخوابی و کارتن خوابی، تکدی‌گری کودکان و بزرگسالان و تن‌فروشی زنان در خیابانها بیداد میکند. حداقل مزد و زندگی و معیشت نزدیک به ۵۰ میلیون نفر از جمعیت یک جامعه هشتاد میلیونی را آنطور که منافع چپاولگرانه شان اقتضا میکند تعیین میکنند و آنوقت انسانهای شریف و مسئولی همچون اسماعیل عبدی‌ها باید در گرامی‌ترین روزهای سال در کنج زندانها باشند.

آیا این وضعیت قابل تحمل است؟ آیا میشود بی‌سابقه‌ترین شکلی از فقر و فلاکت را بر مردمان یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تحمیل کرد و آنوقت زبانشان را نیز برای حرف زدن و انتقاد از کام کشید؟ اگر چنین وضعیتی در طول تاریخ بشر ضامن بقا سیستمی بوده است اینجا نیز در ایران چنین خواهد شد!؟ اما تاریخ درس دیگری به همه ما انسانها آموخته است: نمیشود و هیچ کس و هیچ خدائی نیز نمیتواند هم فقر و فلاکتی بی‌پایان را بر مردمان یک کشور ثروتمند تحمیل کند و هم زبانشان را ببرد و آنان را در کنج زندانها به بند کشد.

دور نیست روزهایی که ما کارگران و معلمان و عموم مردم شریف ایران، اسماعیل عبدی‌ها، بهنام ابراهیم‌زاده‌ها و جوانان برومندی همچون امیر امیر قلی، ارش صادقی و وکلای متعهدی همچون عبدالفتاح سلطانی و زنان برابری‌طلبی همچون نرگس محمدی‌ها را بر روی دوشهایمان از زندانها خارج کنیم.

جعفر عظیم زاده – سی ام اسفند ماه /حوت ۱۳۹۵
تصویر نوروزی از بعضی زندانیان سیاسی ایران
تصویر نوروزی از بعضی زندانیان سیاسی ایران

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 68 نفر