"حزب همبستگی افغانستان" یکی از فعالان وفا دار به مردمش را از دست داد
- رده: اعلامیهها
- نویسنده: حزب همبستگي افغانستان
- منتشر شده در چهارشنبه، 19 دلو 1390
"حزب همبستگی افغانستان"، با درد فراوان خبر درگذشت عبدالرحمان «پیروز» (مشهور به توکل خان) مسئول بخش ولایت فراه حزب را به آگاهی اعضا و هوادارانش میرساند. وفات نابهنگام عبدالرحمان تمامی دوستدارانش را در سوگ عمیقی فرو برد. با خاموشی او وطن ما یکی از وطنپرستان ثابتقدم خود را از دست داد و مردم ما از معلمی توانا و عاشق آزادی محروم گشتند.
عبدالرحمان در سال ١٣٣٢ در خانوادهی زحمتکش و فقیر ولایت فراه زاده شد. در سال ١٣٥١ از لیسه ابونصر فراهی فارغ و تحصیلات عالی را تا صنف ١٤ در دارالمعلمین هرات به اتمام رساند. بعد از فراغت در ولسوالی های دوردست قادس ولایت بادغیس، ولسوالی کشک کهنه ولایت هرات، مکتب عبدالصمد نظری ولسوالی اناردره و در ولسوالی پرچمن ولایت فراه به حیث معلم ایفای وظیفه نمود.
او در اواخر دهه چهل هجری شمسی که هنوز متعلمی بیش نبود به جنبش دموکراتیک ضد مزدوران روس و ضد اخوانیهای بنیادگرا پیوست و تا آخرین روزهای حیاتش به اندیشه خود وفادار ماند و در سنگر دفاع از مردم و در ضدیت با گروههای مرتجع و نوکر بیگانه دلاورانه رزمید. بعد از روی کار آمدن نوکران روس، عبدالرحمان از اولین روشنفکرانی بود که به صفوف مقاومت پیوست و در مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران روسی و مزدوران خلقی و پرچمی شان و افشای ماهیت سیاه و ارتجاعی گروههای تروریست اخوانی نقش بزرگی بازی کرد.
طی بیشتر از سی سال گذشته، چه مزدوران روس و چه مزدوران امریکا و پاکستان و ایران و ... با پول، بورس و مقام توانستند روشنفکران زیادی را به تسلیم و خیانت و میهنفروشی بکشانند، اما عبدالرحمان از تبار روشنفکران ستمستیز و مترقیای بود که دام و دانه اشغالگران و نوکران شان هرگز نتوانست وجدان بیدارش را آلوده ساخته و او را از سنگر داغ مبارزه برای استقلال، دموکراسی و عدالت اجتماعی به دور سازد.
یکی از خصال برجسته عبدالرحمان، موضع محکم و استوار او در دفاع از منافع تودهها و آمیزش گسستناپذیرش با آنان بود. وی در ولایات بادغیس، هرات، نیمروز و فراه نهتنها بین روشنفکران منحیث انقلابی پاکباز شناخته شده بود، بلکه بین مردم به مثابه یاور غم و شادی شان خود را تثبیت نموده بود. بعلت همین خصایل برازندهاش بود که منحیث مسئول بخش فراه حزب برگزیده شد. او با آنکه بیمار بود، لحظهای در پیشبرد امور حزب غفلت نکرد و با تلاشهای خستگیناپذیرش، توانست کتله عظیمی از مردم را در آن ولایات به صفوف حزب جلب نماید.
عبدالرحمان در طول زندگی پرافتخارش، منحیث آموزگار آگاه و دوست نزدیک و صمیمی شاگردان جوان و نوجوانش بود و بین آنان محبوبیت فراوانی داشت. او هرچند مجبور بود کتب تدوین شده دولت را برای شاگردانش تدریس نماید، اما وقتی محتویات ارتجاعی و مبتذل این کتاب ها را میدید با سختکوشی بیمانندی برای تهیه مواد درسی آگاهیبخش و مترقی خود را وقف میکرد و چون صمد بهرنگی، شاگردانش را با شناخت ریشههای سیهروزی ها و مصایب مردم و وطن شان آشنا میساخت. او حتی در دوران حاکمیت قرونوسطایی طالبان نیز در ولایت هرات با قبول خطرات فراوان صنوف مخفی برای تدریس دختران دایر کرده بود.
کسانیکه با عبدالرحمان از نزدیک آشنایی داشتند، آن تبسم همیشگی و طبع شیرین و دلنشینش را همیشه به خاطر خواهند داشت که در بحرانیترین شرایط نیز روحیه و امیدش را از دست نمیداد و با شوخطبعی لطیفش همهی آنان را به مبارزه استوار فرامیخواند.
عبدالرحمان با آنکه از بیماری مزمن توبرکلوز و نفستنگی به شدت رنج میبرد، به خاطر عشق آتشینش به جوانان وطن از صبح تا شام و تا آخرین لحظات زندگیش، بلاوقفه به آموزش پرداخت. او برعلاوه تدریس در مکتب ابونصر فراهی و لیسه کوثر، استاد دارالمعلمین ولایت فراه نیز بود. چون معاش ناچیز معلمی کفاف امرار معاش خانواده ١٢ نفری بشمول مادر مریضش را نمیکرد، به تدریس خانگی عدهای از شاگردان هم مشغول بود.
این انسان نستوه و مبارز به روز چهارشنبه، ١٢ دلو ١٣٩٠ (اول فبروری ٢٠١٢) در قریه قلعه زمان مرکز ولایت فراه بصورت ناگهانی پدرودحیات گفت و دوستان و همرزمانش را به سوگ عمیقی نشاند. جمع وسیع و چشمگیری از مردم در مراسم خاکسپاریاش شرکت کردند و یادبود شایستهای از او به عمل آوردند.
هرچند عبدالرحمان ٥٨ سال از عمر پربارش را در ناداری سپری کرد، اما مغرور و سرافراز زیست و با کوهی از آرزو و امید بخاطر رفاه و آسایش تودههای رنجدیده به دل خاک رفت.
"حزب همبستگی افغانستان"، به خانواده، همرزمان، دوستداران و بیشمار شاگردانش که بعلت خصال مردمی، صداقت و صمیمیتش در قلب همهی شان جا داشت، ابراز تسلیت نموده یاد و راه مبارزهاش را همیشه گرامی خواهد داشت.
